یک پنجره برای بهتر زیستن

از خودگذشتگی زن، آتش زیر خاکستر زندگی

از خودگذشتگی زنان

به زندگی عاطفی اغلب خانمها که نگاه کنیم یک اشتباه مشترک خودش را خیلی نشان می دهد : “از خودگذشتگی”. خصیصه ای که بیش از آنکه رنگ ” ایثار” داشته مقدس باشد رنگ “خودسانسوری” دارد و نامبارک است. یک رفتار مخرب که بیش از آنکه کانون خانواده را گرم کند آن را آرام آرام سرد و زهراگین می کند.

 

نمونه های از خودگذشتگی زنان

بسیارند خانمهایی که با مفهوم از خودگذشتگی آشنا هستند. تازه عروسی که خودش پیشاپیش پیشنهاد عروسی نگرفتن می دهد تا مبادا خرج شوهرش زیاد شود. اما بعدها یک روز از عروسی پرهیجان دوستش بر می گردد و با دل گرفته و پرحسرت به شوهرش می گوید ای کاش ما هم عروسی گرفته بودیم. اما در کمال تاسف و تاثر با این عتاب روبرو می شود که “مگر تو از من خواستی و من انجام ندادم؟!” خانمی که به خاطر شوهرش موقعیتهای خوب شغلی و تحصیلی را رها می کند و بعد یک روز با حسرت به گذشته ی پر افتخاری نگاه می کند که به سادگی محو شده است. حاضر است همه ی آن افتخارات را با یک کلمه “متشکرم” عوض کند اما در عوض این پاسخ را از شوهر دریافت می کند که “مگر من از تو خواستم؟!” خانمی که دوستان و اقوامش را یکی یکی به خاطر یک اخم کوچک شوهر رها می کند و یک روز به خودش می آید و می بیند که تنها شده است. خانمی که سر کار می رود و درآمد کسب می کند اما حتی کارت بانکیش را هم ندارد و نمی داند چقدر پول به حسابش می آید و چقدر می رود. شاغل است و درآمد مستقل دارد اما برای یک خرید ساده و شرکت در یک دوره ی آموزشی هم می خواهد رضایت شوهرش را جلب کند. و خلاصه زنانی که قید خواسته ها و آرزوهایشان را می زنند و فکر می کنند زن خوب بودن یعنی خود را نادیده گرفتن.

 

ریشه های از خودگذشتگی زنان 

آنچه اینگونه زنها آن را صفتی مثبت تلقی می کنند در حقیقت برخواسته از یک ضعف شخصیتی به نام کمبود عزت نفس است. آنچه آنها را رنج می دهد عدم احساس ارزشمندی درونی است که موجب می شود خود را شایسته ی عشق، محبت، توجه و دوست داشته شدن ندانند. آنها خود را شایسته ی اینکه احساسات و خواسته هایشان مورد توجه قرار گیرد نمی دانند و از این رو خود را نادیده می گیرند. آنها خود را شایسته ی اینکه زندگی خوبی داشته باشند و بی پرداخت هزینه محبت دریافت کنند نمی دانند. فکر می کنند عشق یک کالای خریدنی است که برای داشتن آن باید هزینه پرداخت کنند و این کار را از طریق از خودگذشتگی انجام می دهند.

 

پایان غم انگیز از خود گذشتگی زنان 

نکته ی تاسف بر انگیز اینکه اغلب این زنها جذابیتشان را از دست می دهند و نهایتا طرد می شوند. چون اغلب مردها عاشق زنهای توانمند، باهوش و فعال هستند. آنها زنهایی که برای خودشان ارزش قائل هستند، خودشان را دوست دارند و به خودشان اهمیت می دهند را دوست دارند. آنها مجذوب زنهایی می شوند که هویت مستقلی دارند، برای آرزوهایشان تلاش می کنند و پای خواسته هایشان می ایستند. زنانی که شادند و مرتب انتظار ندارند که شوهرشان برای شادی آنها کاری کند. زنانی که اندیشه و فکر مستقل دارند و بار تصمیم گیری را همیشه به دوش مرد نمی اندازند. زنانی که آنقدر محکم، قوی و با اعتماد به نفس هستند که خودشان باشند و تلاش نکنند با از خودگذشتگی و تظاهر به خوب بودن خود را عزیز کنند.

اما زنان از خود گذشته پس از چندی به دسته ی زنان ضعیف، وابسته و نهایتا قربانی می پیوندند و روز به روز خود را به طرد شدن نزدیکتر می کنند. این زنها اول از خودگذشتگی کرده از هویت خود چشم می پوشند. سپس، وقتی پایه های هویتشان یک به یک شکست، ضعیف، رنجور، حساس و وابسته می شوند و تمام هویشتان به عشق مرد گره می خورد. به این ترتیب تمام تلاششان به قبضه کردن شوهر، به سفت و سخت به او چسبیدن و طلب عشق و توجه کردن ختم می شود. و این شروع غم انگیز تراژدی مرگ عشق مرد و رها شدن زن است.

زنی که تا دیروز از وجود خودش به مرد بخشیده حالا خودش به موجودی وابسته تبدیل می شود که می خواهد از شیره ی وجود مرد بمکد و طلب عشق کند. حالا اوست که شادی، عشق و خوشبختی اش به یک گوشه ی چشم مرد گره خورده و بدون نظر عنایت او افسرده و تهی است. حالا اوست که بدون آنکه بداند چرا درگیر انواع و اقسام بیماریها و ضعفهاست. حالا اوست که در عمق وجودش احساس خشم، نفرت و سرخوردگی می کند. چه بسا زن از این مرحله هم فراتر رفته به قربانی و فدایی عشق تبدیل شود. در این مرحله او نه تنها کامل خودش را حذف می کند بلکه برای هر بی توجهی از سمت مرد هم خودش را سرزنش می کند. تمام هم و غم او جلب توجه، رضایت و عشق مرد می شود تا جایی که حتی برای رفتار غلط مرد هم خودش را مقصر می داند. چنین زنی در خودسانسوری و از خودگذشتگی تا جایی پیش می رود که نهایتا به “خودنابودگری” می رسد. او خودش را کامل نابود می کند تا دوست داشته شود!

آه که چه پایان غم انگیزی است. زن اول ذره ذره از وجودش می بخشد تا نیست می شود. و حالا به نقطه ای می رسد که مجبور است از مرد تغذیه کند اما مرد چیزی برای هدیه دادن به یک زن ضعیف و زبون ندارد و این عشق به قیمت نابودی زن پایان می پذیرد. مرد به نامردی متهم می شود و زن عنوان “عاشق قربانی” را می گیرد . اما نکته ی اصلی اینجاست که این نه مرد بلکه زن است که مقصر بوده و تا روی عزت نفس خود کار نکند این داستان را ادامه می دهد. شاید عشقی تازه را تجربه کند اما باز هم شکستی در پی آن می آید. در زندگی این زنان فیلم نامه یکی است فقط بازیگران تغییر می کنند و سرنوشت آنها مستقل از اینکه با چه مردی ازدواج کنند یکی است: تنهایی

 

نویسنده: مرضیه فاطمی مدرس بسته آموزشی زن موفق در زندگی مشترک

منبع: مجله ی راز شماره ۱۱۶

دیدگاه‌ها (2)

*
*

    مهسا مهمان تیر ۱۲, ۱۳۹۹ پاسخ

    عالی بود.احساس کردم خودم هستم.ولی کاش بتونید کمک کنید سبک زندگیمون رو عوض کنیم.به مردها وابسته نباشیم و خودمون رو ذلیل نشون ندیم.
    واقعا به مشاوره نیاز دارم.

    س مهمان تیر ۱۸, ۱۳۹۸ پاسخ

    خیلیییییییی جالب و دقیق متشکرم خیلی حال روز منو نشون داد ولی هنوز تا اون حد آخر نرفتم انشالا بتونم درستش کنم