۱۵ سال پیش یعنی زمانی که ۱۵ سال داشتم و درگیر رؤیاهای دور و دراز و تلاش برای پیشرفت بودم یک سؤال بزرگ در ذهن من نقش بست:
چرا برخی موفق و برخی ناموفق عمل میکنند؟
چرا برخی درست و برخی نادرست تصمیم گرفته رفتار میکنند؟
در پاسخ به این پرسش بود که به خودم و ریشهی افکار، احساسات و رفتارهایم بسیار میاندیشیدم، و به رشد شخصیتم، فراتر از دستاوردهای افتخارآمیز بیرونی میپرداختم. زمانی که اولین سال دانشجویی خود را میگذراندم، فراغت بیشتری برای مطالعهی کتابهای خودیاری که پاسخ بسیاری پرسشهای مرا داشت، یافتم.
در آن زمان بسیار تشنه بودم که دیگران را در دنیای شیرین مطالعاتم شریک کنم. از این رو وارد فعالیت در کانونهای فرهنگی شدم. اما دو سال فعالیت در اینگونه کانونها برایم رضایتبخش نبود. بهعلاوه با خود اندیشیدم در صورتی که خودم فرد موفقی نباشم چگونه میتوانم موفقیت را آموزش دهم؟
از این رو، تصمیم گرفتم ابتدا در زندگی خودم به عملی کردن آنچه میآموزم و به تحقق موفقیت بپردازم. در این زمان، ضمن تداوم مطالعاتم در صنعت رشد شخصی، به درس و تحصیل متمرکز شدم و افتخاراتی نیز به دست آوردم. به عنوان پروژه کارشناسی موفق به ساخت دستگاهی با فناوری جدید شدم، تحصیلات خود را در کارشناسی ارشد ادامه دادم و با رتبه اول و معدل بالا فارغالتحصیل شدم. من در این زمانها درگیر چالش موفقیت و امتحان عملی تمرین برای پیشرفت بودم.
در این دوران از تجارب خودم و دانشآموزی در محضر اساتیدی که خود الگوی موفقیت بودند، بسیار آموختم. چالشها را پشت سر گذاشته و در پژوهش به نقطهای رسیدم که پیشنهاد پذیرش در دکتری را دریافت کردم، اما احساسی درونی قویاً مرا از این کار بازمیداشت.
من مدرک تافل خود را اخذ کرده به جهت کسب تجارب جدید به دانشگاههای خارج از کشور درخواست پذیرش فرستادم. همزمان موفق شدم در شرکتی دانشبنیان به طراحی نرمافزار مشغول شوم. به مدت دو سال از دنیای دانشگاه بیرون آمدم و فرصت یافتم تا با دنیای بزرگ خارج از دانشگاه که سالها از آن فاصله گرفته بودم دوباره پیوند بخورم.
من که برای کار به تهران آمده در خوابگاه خصوصی اقامت گزیده بودم دنیای جدیدی را به روی خود گشوده دیدم. دنیایی که کاملاً با آن محیط مجازی و رؤیایی دانشگاه متفاوت بود و تحصیل در دانشگاه در مقایسه با آن به زندگی روی آب میمانست.
من فرصت یافتم با افرادی که از جایجای مختلف کشور، از روستاها و شهرهای بزرگ و کوچک آمده بودند برخورد کنم. افرادی که از فرهنگهای و قومیتهای مختلف بودند و هوش، توانایی، رشتهی تحصیلی و تجارب مختلف داشتند. برخی بسیار زیبا، برخی باهوش، برخی ثروتمند و برخی به لحاظ تحصیلی بسیار موفق بودند و برخی دیگر نبودند اما اغلب آنها در یک چیز مشترک بودند.
مستقل از همهی تفاوتهای شخصیتی، فرهنگی، فکری، سیاسی و مذهبی و مستقل از دستاوردهای تحصیلی که داشتند بسیاری از آنها در مسیر زندگی خودشان مرتکب اشتباهاتی در مسیر موفقیت و خوشبختی خود میشدند. من افراد باهوشی را میدیدم که در حل مسائل درسی موفقاند اما در حل مسائل زندگیشان مشکل دارند. به عنوان مثال رتبه اول دانشگاه از ازدواج ناموفقی سردر میآورد که یک دهم هوش او برای شناسایی آن انتخاب نامناسب کافی بود، دانشجوی دکتری که از خودکشی سر در میآورد، دختر فوقلیسانسی که با یک معتاد ازدواج میکرد، زنی که پس از سالها تجربهی زندگی مشترک هنوز در ارتباط با همسرش از بدیهیترین اشتباهات برخوردار بود و خلاصه بسیاری از رفتارهای نادرست کوچک و بزرگی که در زندگی خودم، اطرافیانم و فیلمها میدیدم.
آنجا بود که متوجه شدم تحصیلات شاید توانسته دانش را به ما بیاموزد، شاید توانسته تخصصهای ریاضیات، جغرافیا، نجوم و غیره را به ما بیاموزد اما نتوانسته خودشناسی و خودآگاهی را به ما بیاموزد، نتوانسته اندیشیدن و تفکر بیاموزد و در یک کلام نتوانسته بهتر زیستن را به ما بیاموزد.
کار در محیط جدید و با کارآفرینی که الگوی تلاش، نوآوری و خوشفکری بود از یک سو، و زندگی با افرادی با هزار رنج، مشکل و خطا از سوی دیگر رؤیاهای خفتهی ده سال گذشتهی مرا بیدار کرد. رؤیایی که دوست داشت دیگران را در دنیای شیرین مطالعاتش شریک کند و سبک بهتر زیستن را به خود و دیگران بیاموزد.
رسالتی که میرفت در گذر دستاوردهایی که اکنون برایم سطحی و پوشالی مینمود رو به فراموشی رود کمکم در من تازه شد. در همین زمان بود که خبر پذیرش در دانشگاه Surrey کشور انگلستان را دریافت کردم، هدفی که سه سال برایش تلاش کرده بودم و اکنون در مقابل رسالت من ناچیز مینمود. با شجاعت و انعطافپذیری تمام تغییر را پذیرفتم.
به پیشینهی ۷ سال تحصیل در رشتهی مهندسی نه گفتم و از رفتن انصراف دادم. پس از دو سال کار در شرکت مهندسی پزشکی که همکاری با مدیرش برایم درسهایی ژرفتر از اصول مهندسی داشت درحالیکه فقط یک چشمانداز مبهم در پیش رو داشتم، استعفا دادم. به مدت دو سال به مطالعه و کار بر روی تشکیل سیستمی اندیشیدم که مبتنی بر استعدادها، علایق و عمیقترین دغدغههایم باشد، سیستمی که بتوانم از طریق آن هم خودم رشد کنم و هم بهتر زیستن را با مردم به اشتراک بگذارم. در حین مطالعاتم به سرنخی رسیدم که ریشهی اغلب مشکلاتی بود که خودم و افرادی که می دیدم چه در زندگی شخصی، چه خانوادگی و چه اجتماعی با آن روبرو هستند.
آن سرنخ عزت نفس بود که از زندگی شخصی گرفته تا عشق، انتخاب همسر، انتخاب شغل و خلاصه موفقیت و خوشبختی فرد را تحت تأثیر قرار میداد. دانستم اگر بخواهم روی یک نقطهی کلیدی کار کنم آن یک نقطه ی طلایی عزت نفس است و اینجا بود که «یک پنجره برای بهتر زیستن« متولد شد.
به کمک همسرم وبسایت ۱panjereh.ir را راهاندازی کردیم. هدف من این است که از طریق این سایت اموخته هایم را با شما به اشتراک بگذارم. روانشناس نیستم و هدف این سایت هم صرفا اموزه های روانشناسی نیست. کتابهای متنوعی در حوزه هایی که مورد نیاز خودم است و دقیقا برای خودم چالش است می خوانم و اگر فراغتی یابم از انها مقاله می نویسم یا از انها فیلم تولید می کنم. این اموزه ها می تواند به عنوان یک ابزار جانبی برای شما باشد و هرگز جای خدمات تخصصی مشاوره روانشناسی از متخصصین را نمی گیرد. من خودم افتخار دارم که ساعتها مشاوره تخصصی دریافت کرده ام و هر زمان که نیاز باشد در کنار مطالعه از کمک انها استفاده می کنم. اصولا یکی از ویژگی هایی که دارم و به ان افتخار می کنم این است که سعی می کنم از مشکلات فرصت بسازم حوزه هایی که خودم در مورد ان ها با چالش روبرو می شوم، مطالعه می کنم، مشاوره می گیرم، کمک های تخصصی دریافت می کنم را تبدیل به فیلم یا مقاله می کنم.
اوایل که این سایت را ایجاد کرده بودم افرادی برای من در قالب دیدگاه یا ایمیل درخواست مشاوره می فرستادند و مشکلاتشان را با من در میان می گذاشتند در حالی که من روانشناس نیستم و می دیدم که تخصص کافی برای پاسخ به سوالات انها را ندارم، به همین دلیل بعدها سایت دیگری ایجاد کردیم که در ان مشاورینی از بهترین دانشگاه های روانشناسی حضور داشتند تا افراد را به متخصص مربوط متصل کنیم.
مطالبی که در وبسایت یک پنجره به آن میپردازم عصارهای است از تمام دانش و تجربهای که در این سالها اندوخته و کماکان میآموزم، از مطالعهی پرفروشترین کتابهای رشد شخصی که توسط نویسندگان برجستهی این صنعت نوشته شده، تا منابعی که مشاورین خودم به من معرفی می کنند، تا درک، تجربه و آنالیز آن در زندگی روزمرهی خودم و انجام تمرینات برای حل مسائل زندگی خودم. .
من هنوز هم به فعالیت های مهندسی ام ادامه می دهم و عمده تامین اقتصادی من از این راه است اما یک پنجره جایی است که مسیری را که خودم طی می کنم با شما به اشتراک بگذارم. من اصولی که در این سالها آموخته و آزمودهام را در یک چارچوب منسجم و در قالب مقالات، فایلهای صوتی-تصویری رایگان و نیز محصولات آموزشی تهیه کرده و در اختیار مخاطبانم قرار دادهام. امیدوارم که از حمایت شما مردم عزیز هم برخوردار باشم. به وبسایت ۱panjereh.ir سر بزنید و آن را به دوستان خود نیز معرفی کنید.
مرضیه فاطمی
یک انسان، در تلاش برای رشد