یکی از درسهای ساده و در عین حال عمیقی که در کلاسهای مدیریت و رهبری دنیا تدریس میشود و به نیروی مشارکت و قدرت جمع اشاره دارد داستان سوپ سنگ است. داستان از این قرار است که سه نفر غریب و گرسنه که اهل نمایش و تئاتر بوده اند، شب هنگام وارد روستایی میشوند. در روستا کسی را نمی بینند درب خانه ها را میزنند و درخواست غذا میکنند. اما اهالی روستا که مردمانی فقیرند و خودشان درگیر معاش خودشان هستند، غذایشان را حتی از دوست و فامیل هم پنهان میکنند چه رسد به اینکه به غریبه ها بدهند.
این سه نفر در میدان شهر می ایستند و فکر چاره میکنند تا اینکه فکری به ذهن یکی از آنها میرسد. هیزمی جمع کرده آتشی روشن میکنند. دیگی بزرگ حاوی یک سنگ روی آن میگذارند و در آن آب میریزند تا بجوشد. بر طبل کوبان فریاد میزنند که ای مردم ما سوپ سنگ درست کرده ایم. آیا دوست دارید از آن بخورید؟
افراد روستا از خانه ها خارج شده و گرد میدان جمع میشوند. با تعجب به سوپ نزدیک شده و یکی یکی آن را می چشند. اولی میگوید سوپ خوبی است اما نمک و ادویه کم دارد. به منزل می رود و نمک و ادویه ای آورده به سوپ اضافه میکند. دومی می چشد و میگوید به نظرم کمی هویج لازم دارد. هویجی از منزل آورده و به سوپ اضافه میکند. نفر سوم و چهارم و الی اخرهر یک سوپ را می چشد و چیزی از منزل آورده به آن اضافه میکند. یکی سیب زمینی، یکی تکه ای گوشت، یکی حبوبات و … به این ترتیب یک دیگ بزرگ سوپ خوشمزه درست میشود.
سوپ پخته شده آنقدر زیاد بوده که به همه ی مردم روستا میرسد. افراد از خانه های خود ظرف می آورند و دورهم سوپ میخورند. سه غریبه که اهل تئاتر بودند برای مردم روستا نمایش بازی میکنند و خلاصه آن شب برای مردم روستا یک شب استثنایی و خاطره انگیز میشود. مردم تا صبح کنار هم جمع بودند شادی میکردند و غذا میخوردند.
این داستان قدرت بخشش، قدرت به اشتراک گذاری و قدرت کار جمعی را نشان میدهد. نشان می دهد که وقتی هر کسی چیز کوچکی که دارد را با دیگران به اشتراک بگذارد حاصل آن یک نتیجه و دستاورد به مراتب بزرگ خواهد بود. این داستان در دنیا برای ترویج کار تیمی و قدرت جمعی که آن را سرمایه اجتماعی می نامند تدریس می شود. و ما نمونه ی این سرمایه را در پذیرایی های رایگان پیاده روی بیست میلیونی اربعین و در نذریهای دهه عاشورا می بینیم.
بر اساس مقاله ای که در سال گذشته در نشریه هافینگتون پست نوشته بود در پیاده روی اربعین بیش از ۵۰ میلیون وعدهٔ غذایی در روز بصورت رایگان در اختیار زائرین قرار میگیرفت که تمام این غذاها نه با کمک سازمان ملل متحد یا هر خیریهٔ بینالمللی دیگری و نه توسط دولت ایران یا عراق بلکه تماما توسط کمک های مردمی تهیه شده است، کسانی که عاشق ایناند که به زائران خدمت کنند و تمام سال پسانداز میکنند. این دریای بیکران غذاها و امکانات رایگان از قطره قطره ی حمایت های مردمی از فقیر و غنی، زن و مرد و بزرگ و کوچک برخواسته است. مردم شهرهای مختلف ایران و عراق یا با کمکهای نذری و یا با حضور و خدمت داوطلبانه در این مراسمات در این سرمایه اجتماعی مشارکت دارند.
برخی متاسفانه انتقاد میکنند که چند میلیارد در یک شب عاشورا خرج خورد و خوراک مردم میشود و در اذهان مردم چنان شبهه ایجاد میکنند که گویی این سرمایه هدر رفته است، سرمایه ای که میتوانست صرف اشتغال جوانان، صرف کمک به ایتام و فقرا و اینگونه مصارف شود. غافل از اینکه چه این عزاداری ها بر پا باشد چه نباشد همین مبلغ و حتی بیش از آن باید صرف خورد و خوراک مردم شود. چه اینکه قرار نیست مردم گرسنه بمانند و باید حتی بیش از این مبلغ را در خانه هایشان صرف پخت و پز غذا کنند. کما اینکه هر خانواده ای باید بصورت مجزا زمان، برق، گاز، آب و مواد غذایی صرف کند تا غذا آماده کند و هزینه ی تمام شده ی آشکار و پنهان پخت این غذاها بصورت مجزا بسیار بیشتر از پخت تجمعی این غذاهاست.
برخی اینگونه نذری دادن را نقد کرده و فکر میکنند این پولها میتواند به جای غذای نذری صرف مصارف دیگر شود. این افراد تصور میکنند که نعمتهای دنیا مشابه یک کیک کشمشی محدود و مشخص است اگر یکی سهم بیشتری بردارد سهم دیگری کم میشود. اگر بخشی از سرمایه یک فرد صرف نذریهای عاشورا شود از پولش کم شده و پولی برای مصارف خیر دیگر از قبیل کمک به فقرا و .. نمی ماند. غافل از اینکه ذخائر نعمتهای الهی بی پایان و نامحدود هستند، و خداوند خود وعده داده که کسی که مالش را در راه خدا انفاق کند چیزی از دست نداده و بیش از آن به او بر میگردد.
به همین ترتیب کسی که بخشی از سرمایه اش را در راه امام حسین (ع) بدهد، بیش از آنچه داده باز پس میگیرد و میتواند کماکان در راههای خیر از قبیل کمک به ایتام و نیازمندان، انفاق به اهل علم، کمک به جوانان دم بخت، کمک به ایجاد و توسعه اشتغال جوانان و.. آن را مصرف کند. کما اینکه اگر از کسانی که هیئتهای بزرگ برپا میکنند بپرسید خواهید شنید که از کمکهای کوچک شروع کرده و بعد اینقدر رشد کرده اند.
این موضوع نه فقط در فرهنگ ما بلکه در فرهنگهای غربی نیز توصیه شده است. به گونه ای که دانا زوهر در کتاب خود با عنوان “سرمایه معنوی، ثروتی که میتوان با آن زیست” سرمایه هایی که صرف خدمت به اهداف عمیق و ارزشهای بنیادی میشود را سرمایه معنوی نامیده و آن را سنگ بنای سازمان و جامعه میداند. او مثالهایی میزند از کسب و کارهایی چون شرکت داروسازی میرخ، که بخشی از سرمایه خود را برای کمک به درمان کوری رودخانه ای مردم افریقا اختصاص داد. دانا زوهر معتقد است که سرمایه هایی که صرف خدمت به ارزشهای بنیادی میشود نه تنها از بین نرفته و پایان نمی یابد بلکه رشد کرده افزون تر شده و موجب حفظ و تغذیه سرمایه های مادی و اجتماعی میشود. ضمن اینکه نیکی، احسان و رشد اخلاقی کارکنان یک کسب و کار را نیز به همراه داشته و بقای آن کسب و کار را موجب میشود.
اگر ما ایرانیان قدر این سرمایه ی اجتماعی را بدانیم و به جای محکوم کردن آن، در راهها و مصارف دیگر نیز آن را بسط و گسترش دهیم سرمایه ای معنوی تولید خواهیم کرد که میتواند مشکلات بزرگی از کشور حل کند. مثلا در بعضی از شهر ها خیریه هایی وجود دارند با عنوان خیریه نذر اشتغال که در این خیریه ها، نذری ها و کمک های مردمی با هدف کمک به ایجاد اشتغال جوانان و توسعه ی کسب و کارها دریافت میشود. امید است که ما به جای حمله کردن به این سرمایه بزرگ و نابود کردن آن، بتوانیم از آن الگو گرفته و آن را در دیگر ابعاد جامعه و و برای رفع دیگر نیازهای مردم کشورمان بسط دهیم.
مرضیه فاطمی
مترجم کتاب سرمایه معنوی، ثروتی که می توان با آن زیست
دیدگاهها (0)