مرز باریک عشق و نفرت
چند روز پیش برای خرید وارد مغازهای شدم. زنی که روی صندلی نشسته بود با حالتی از خشم درحالیکه دستانش را روی میز میکوبید رو به مغازهدار کرد و گفت: “یالا مهریهام رو بده. ۵ میلیون پول لازم دارم!”
سریع به مغازهدار نگاه کردم. اندوه سنگینی را بر چهرهاش دیدم.
سکوت کرد و چیزی نگفت، فقط به من نگاه میکرد و به نظر میرسید از اینکه آبرویش نزد من خدشهدار شده ناراحت است. خیلی متأسف شدم و ناراحتی در چهرهام هویدا بود. سرم را پایین انداختم و به فکر فرو رفتم. دیگر مکالمات آن دو را نشنیدم.
فقط شنیدم که زن به مرد حرف توهینآمیزی زد و با عصبانیت بیرون رفت. مغازهدار نگاه پر اندوهی به من کرد و هیچ نگفت. من هم سکوت کردم. دلم میخواست حرفی بزنم، کمکی کنم اما چه میتوانستم بکنم.
نه کسی از من مشاورهای گرفته بود و نه به من مربوط بود که در زندگی کسی دخالت کنم. با ناراحتی بیرون آمدم و به این اتفاق فکر میکردم.
برای آن مرد متأسف بودم. من از زندگی آنها هیچ نمیدانستم اما نمیدانم چرا دلم میخواست به آن مرد بگویم آنچه در رفتار همسرش دیدم فقط خشم یک کودک عصبانی بود!
کودکی که شاید احساس کرده مورد بیمهری قرار گرفته. کودکی که شاید احساس کرده عشق و توجهی که نیاز داشته دریافت نکرده. کودکی که رنجیده و ناراحت است.
نفرت یا خشم یک کودک عصبانی؟
خیلی از ما زن و مردها کودک میشویم. وقتی به عنوان یک زن عشق و محبت و به عنوان یک مرد توجه و احترامی که نیاز داریم را دریافت نمیکنیم کودکی رنجیده میشویم. اما کودک درون ما حالا مثل بزرگترها رفتار میکند! ضعف درونیاش را پشت قدرت بزرگسالیاش پنهان میکند.
همان کودکی که دیروز وقتی رنجیده میشد گریه میکرد حالا خشمگین میشود. همان کودکی که دیروز صادقانه دهان باز میکرد و با دل صاف و صادق از احساساتش میگفت حالا وقتی مورد بیمهری و بی توجهی قرار میگیرد کینهتوزی میکند، خشمگین میشود، فریاد می زند و وارد بازی خطرناک لج و لجبازی میشود.
لج و لجبازی ما بزرگترها شکلهای قانونی میگیرد و تبدیل میشود به جملههایی شبیه به این: “مهریهام را بده”، “نمیگذارم بچهات را ببینی! “، “حق نداری سر کار بروی!”.
مرز عشق و نفرت!
خیلی عجیب است. عشق و دوست داشتن برای همهی ما مهم است اما زیرینترین لایهی احساسات ماست. درست از کسی که بیش از همه دوست داریم بیشتر میرنجیم.
سپس از عشق ما احساسات نامطلوب ناراحتی و خشم بر میخیزد.
اما ما فقط بیرونترین لایهها را میبینیم. ما خشم و ناراحتی را میبینیم و از آن به نفرت تعبیر میکنیم. و به این ترتیب عشق و نفرت به هم گره می خورد.
فیلم آموزشی راز شکوفایی عشق در زندگی مشترک
چگونه زندگی مشترکم را از نو شکوفا کنم و
به سمت بالندگی، ارتباطات سازنده، درک متقابل و عشق سوق دهم؟
دانلود فیلم شکوفایی عشق در زندگی
وقتی صدای درونمان را سرکوب می کنیم
اگر فرصتی به خودمان بدهیم تا احساسات خودمان را درک کنیم، اگر صدای خشم، نفرت، ناراحتی و اعتراضمان را بشنویم و با خودمان همدلی کنیم فرصتی پیدا میکنیم تا به زیرینترین لایهها یعنی عشق هم برسیم.
اما اگر این صدا را خفه کنیم، اگر از شنیدنش امتناع کنیم یا اگر مدام آن را تکرار کرده از آن عبور نکنیم، آن وقت به نفرت میرسیم و دست به لج و لجبازی میزنیم. حتی برای انتقام از همسرمان به خودمان هم ظلم میکنیم و تیشه به ریشهی زندگی خودمان میزنیم.
گفتگو و همدلی راهی برای ماندگاری عشق
اما اگر در ارتباط با همسرمان این فرصت را به یکدیگر بدهیم تا از نارضایتیهایمان بگوییم، اگر با زبان نرم و شیرین از رنجشها و انتظاراتمان بگوییم، اگر با صبوری و متانت به رنجشهای همسرمان گوش دهیم، آن وقت دریچهای به روی ارتباطمان باز میکنیم. دریچهای که اجازه میدهد از قبل به هم نزدیکتر شویم.
اجازه میدهد از لایههای سطحی خشم و ناراحتی عبور کنیم و به لایههای زیرین عشق برسیم. اجازه میدهد از احساسات سطحی و پوشالی مان پرده برداریم و عمق عشق و دوست داشتنمان را به یکدیگر نشان دهیم.
اجازه میدهد پوستین پوسیدهی دلخوریها را کنار بزنیم و به هستهی عمیق عاطفهای که ما را به هم گره زده دست پیدا کنیم.
فیلم آموزشی هنر گفتگو به سبک دیالوگ
♦ چگونه در موقعیت های حساس خواسته ها و نیازهایم را بگویم
♦ و به نتیجه ای بهتر از انتظارم برسم
♦ بدون اینکه خود یا دیگری را برنجانم
دانلود فیلم هنر گفتگو به سبک دیالوگ
پس بیایید گفتگو کنیم و به یکدیگر نیز فضای گفتگو بدهیم. بیایید ظرفیتمان را برای شنیدن رنجشهای همسرمان افزایش دهیم. اگر به خودمان فرصت گفتگو و همدلی دهیم می توانیم قبای خشم، نفرت و لجبازی را از تن به در کنیم و به صمیمیت و همدلی برسیم.
نویسنده: مرضیه فاطمی – مدرس عزت نفس
منبع: روزنامه کیمیای وطن
دیدگاهها (0)