در این مقاله ۶ مانع پولدار شدن را که از آموزه های رابرت کیوساکی (پدر پولدار) گرفته و ترجمه کرده ام با شما به اشتراک میگذاریم. موانع کسب ثروت در درون شماست نه در بیرون. اگر می خواهید پولدار و ثروتمند شوید تلاش نکنید که دنیای بیرونتان را تغییر دهید بلکه تمام آنچه نیاز دارید کار کردن روی خودتان است. شش مانع بزرگ در مسیر کسب ثروت وجود دارد که افراد باید بر آنها غلبه کنند.
اولین مانع پولدار شدن: ترس
اولین مانع ترس است. احتمالا دو مورد از بزرگترین ترسها ترس از دست دادن پول و ترس از اشتباه کردن است. حقیقت این است که همه ی ما ترس را تجربه میکنیم. اما تفاوت در شیوه مقابله ی ما با ترسهاست. در اینجا راهکارهایی برای غلبه بر ترس و کاهش آن ذکر شده است:
برآورد درست از مسئله
برای خیلی از مردم آنچه باعث ایجاد ترس میشود شواهد اشتباهی است که حقیقت به نظر میرسد. پیتر لینچ آن را نویز مینامد. آنچه اغلب مردم را از حرکت به سمت جلو باز میدارد این است که آنها بدترین حالت ممکن را در ذهن تصور میکنند. با خود میگویند: چه خواهد شد اگر اوضاع آنطور که میخواهم پیش نرود؟ چه میشود اگر همه ی پولهایم را از دست بدهم؟ آنچه باعث میشود که مردم زندانی افکارشان شوند این است که آنها ذهن حرفه ای خود را تربیت نکرده اند. بعبارت دیگر اگر شما نگران هستید که مثلاً قیمت سهام شما کاهش یابد کافیست یک مقدار کم در سهام سرمایه گذاری کنید و بعد مشخص کنید که اگر سهام کاهش پیدا کرد من نهایتاً فلان مقدار از دست خواهم داد نه بیشتر!
کسب دانش مالی
بسیاری از اوقات آنچه باعث ترس مردم میشود نداشتن دانش مالی است. کسب دانش در این زمینه میتواند ترسهای شما را کاهش دهد. باید فرق بین ریسک ( خطر کردن) و پر مخاطره بودن را بدانید. ریسک همیشه هست اما این به معنی کارهای پرخطر کردن نیست.
داشتن یک مربی نقش به سزایی در از بین بردن ترسها دارد. مربی نبوغ مالی شما را افزایش می دهد و به شما یاد میدهد که در هر موردی به جای تمرکز به معایب، محاسن و فرصتها را ببینید. اما موقع انتخاب مربی دقت داشته باشید که کسی را انتخاب کنید که قبلا به جایی که شما میخواهید برسید رسیده باشد.
توصیه های ارزانی که گران تمام میشود
بسیاری از مردم در ترس زندگی میکنند چون آنها خود را گرفتار نصیحتهای مفت دیگران میکنند. بدترین نصیحت ها نصیحت رایگان است! یعنی نصیحت رایگان دوست، دخترخاله، همسایه و خواهر و برادری که در حوزه ای که تخصص ندارند به تو نصیحت میکنند! و تو را به اشتباه می اندازند.
بهترین نصیحت ها نصیحتی است که هزینه دارد. که برای دریافت آن باید به یک متخصص پول بدهی تا از مشاوره ی او در کاری که میخواهی انجام دهی بهره مند شوی.
وقتی میخواهید راهی را طی کنید باید از مشاوره کسی استفاده کنید که اکنون در مقصد راهی است که شما میخواهید طی کنید. و برای بهره بردن از مشاوره ی او باید هزینه پرداخت کنید. اما مشکل اکثر مردم این است که نصیحت مفتی دوست دارند.
ترجیح میدهند برای هر کاری که میخواهند انجام دهند با اطرافیانی که حتی شکست خورده اند و در مدیریت زندگی خودشان هم مانده اند یا حداقل در آن حوزه خاص متخصص نیستند، مشورت کنند.
به یاد داشته باشید، هزینه ای که برای نصیحت رایگان می پردازید به مراتب بیشتر از هزینه ای است که برای مشاوره ی تخصصی می پردازید!
به همین دلیل است که من همیشه بیشترین پورسانتها را به نیروهای فروشنده ام میدهم تا آنها بهترین معاملات را ببندند. هزینه نکردن برای نیروی فروش و داشتن نیروی فروش رایگان طرز فکر فقیرانه است. من برای مشاورین اقتصادی ام بیشترین پول ممکن را پرداخت میکنم خصوصا وقتی آنها پول بیشتری برای من ایجاد کنند. بیشتر مردم به دنبال توصیه های رایگان هستند و به همین دلیل هم هست که فقیر می مانند.
پیشنهاد میکنم حتما مقاله چرا هر چه تلاش میکنم ثروتمند نمیشوم؟ را مطالعه نمایید.
دومین مانع پولدار شدن: بدبینی
دومین مانع پولدار شدن بدبینی است. مردم معمولاً شخصیت و خوی افرادی را به خود می گیرند که بیشتر وقت خود را با آنها سپری میکنند. مردم بدبین عموماً با افراد بدبین معاشرت میکنند. وقتی من شروع کردم به دوستانم بگویم که میخواهم در زمینه املاک و مستغلات سرمایه گذاری کنم آنها به من گفتند: “این فقط یک خیال خامه و شدنی نیست.” افراد بدبین هرگز برنده نمیشوند چون خودشان نهایتاً به لحاظ احساسی خرابکاری ایجاد میکنند.
داشتن ذهن باز
اگر میخواهید پولدار شوید باید ذهن خود را باز نگه دارید. همین چند روز پیش با مردی آشنا شدم که ادعا میکرد ۱۲۹ ملیون دلار در بازار سهام بدست آورده است. یکی از شرکایم در مورد او گفت:” این مرد یک دروغگوست که خودش هم نمیداند در مورد چه حرف میزند”. اما من ذهنم را باز نگه داشتم.
من او را به ناهار دعوت کردم. اگر ادعای او راست باشد من میخواهم بفهمم که او چگونه این کار را میکند؟ ارزش این را دارد که یک یا دو ناهار سرمایه گذاری کنم تا آنچه او میداند را بیابم. حتی اگر آنچه میگوید دقیق نباشد من ممکن است ایده هایی بیاموزم که سرمایه گذاری ام را بهبود دهم. سمت مقابل بدبینی ذهن باز است.
ذهن شما مانند چتر نجات است، تنها وقتی کار میکند که باز باشد!
مانع سوم: تنبلی
مانع شماره ۳ در راه پولدار شدن، تنبلی است. در حال حاضر تنبلی من از نوع تنبلی مالی است به این معنی که مردم و پول برای من کار میکنند. تنبلی مالی خوب است و به معنی بهره بردن از وقت و پول افراد دیگر است. اما انواع دیگری از تنبلی وجود دارد که مخرب است.
تنبلی از نوع اشتغال زیاد!
نوعی از تنبلی در بین افرادی که به نظر خیلی پر مشغله هستند وجود دارد. مساله این است که آنها بقدری سرشان شلوغ است که وقت اینکه در زندگی به گام بعدی برسند را ندارند. در واقع اشتغال اصلی آنها کسب و کار نیست بلکه مشغولیت های الکی است! بسیاری از مردم هستند که در واقع خیلی سرشان شلوغ است، اما در اصل تنبل هستند، به این دلیل که حاضر نیستند تغییراتی را که نیاز دارند تا به سطح بعدی بروند را در خود ایجاد کنند. برای این افراد، اغلب ساده تر این است که همینطور به کارهایی که انجام میدهند ادامه بدهند و دائم سرشان شلوغ باشد تا اینکه لحظه ای متوقف شوند و تامل بکنند و رفتارهایی که آنها را به آنچه که میخواهند نمی رساند متوقف کرده کنار بگذارند.
افکار تنبل و تنبلی فکری
نوع دیگری از تنبلی چیزی است که من آن را افکار و ایده های تنبل می نامم. این ایده که “از پس هزینه ی آن بر نمی آیم” یک نمونه ایده ی تنبل است. ایده های تنبل بسیار مهم است. برای بسیاری از مردم فقیر، گفتن اینکه “از پس هزینه ی آن بر نمی آیم” خیلی ساده تر است چون باعث میشود مجبور نباشند برای بدست آوردن آن کاری بکنند. اما با این کار شما امکانات و فرصتها را محدود میکنید. پدر پولدار به من دستور داده است تا به جای آن این جمله را بگویم “چگونه می توانم هزینه ی آن را تامین کنم؟” انجام این کار ایده های شما را رشد میدهد و شما را مجبور میکند که فکر کنید و کاری انجام دهید.
پذیرش فقر و ناتوانی، ساده ترین کار
هنری فورد گفت: “فکر کردن سخت ترین کار است، که احتمالاً به همین دلیل است که عده ی خیلی کمی خود را درگیر آن میکنند.” این چیزی است که من آن را تنبلی فکری می نامم. ساده است که بگوییم “من از پس هزینه ی آن بر نمی آیم ،” یا “من نمی توانم” و یا “این کار شدنی نیست” و یا “این خیلی خطرناک است.” تنبلی فقط فیزیکی نیست بلکه ذهنی هم هست. خیلی از افراد به ظاهر پر مشغله ترجیح میدهند خود را فریب دهند و سر خود را با کارهای سطحی گرم کنند، به جای اینکه فکر درست حسابی بکنند!
برای بسیاری از مردم، گفتن اینکه “از پس هزینه ی آن بر نمی آیم” خیلی ساده تر است
چون باعث میشود مجبور نباشند برای بدست آوردن آن کاری بکنند.
مانع چهارم: عادتهای بد
مانع شماره ۴ عادات بد است. مردم با عادات خوب مالی اغلب پولدارتر از افراد با عادات بد مالی هستند.
آموزش مستمر
یکی از مهم ترین عاداتی که پدر پولدار برای کسب ثروت به من آموخت، این بود که به طور مستمر به دنبال آموزش خودم باشم. در عصر اطلاعات، این دانش است که باعث می شود شما پولدار شوید. با این حال، در این عصر، بسیار مهم است که شما به طور مداوم خود را در معرض آخرین و ناب ترین ایده ها و افکار قرار دهید و هوش مالی خود را افزایش دهید. شما باید برای باقی عمرتان این عادت را در خود ایجاد کنید که بطور مستمر دانش، اطلاعات و افکارتان را تغییر داده، به روز کنید.
باورهای صحیح
عادت دیگری که مانع کسب ثروت میشود عادت باورهاست. برخی از این باورهای مخرب از فرهنگ و یا خانواده برخواسته است. مثلاً در خانواده ی من باور بر این بود که نباید سر میز شام از پول حرف زد. این باور که پول و افراد پولدار بد بودند عادات و باورهای فرهنگی است که از مهمترین موانع در کسب ثروت است.
بسیاری از ما از خانواده هایی می آییم که باور غالب این است که پول کافی برای همه وجود ندارد. برای من این یک تجربه ای بود که چشمم را باز کرد وقتی دیدم که باوری متضاد با این باورها را در پدر پولدارم دیدم. من دو پدر داشتم. یکی اعتقاد داشت “پول کافی وجود ندارد” و دیگری اعتقاد داشت “پول خیلی زیادی وجود دارد”. باورها و عادات آنها کاملاً متفاوت بود. دلیل اینکه من توانستم از یک خانواده با پس زمینه طبقه متوسط و فقیر به ثروت برسم مشاهده عادات پدر پولدار و پدر فقیرم بود.
پیشنهاد میکنم حتما مقاله هفت گام تبدیل علاقه به ثروت- قسمت اول را مطالعه نمایید.
سبک زندگی مناسب
دوستان پدر پولدارم همه از بانکداران، حسابداران، و وکلا بودند. من عادت کرده بودم که در رستوران کنار پولدار ها بنشینم و با زبان آنها آشنا شوم. پدر فقیر من و دوستانش سوار ماشینهای زوار در رفته میشدند، اما پدر پولدار من و دوستان بسیار ثروتمندش سوار ماشینهای مدل بالا میشدند. پولدار ها پول خود را به گونه ای متفاوت خرج میکنند و نظام ارزشی متفاوتی دارند. آنها حقیقتاً بیشتر مراقب سلامت خود بودند. آنها ماساژ میگرفتند، غذای پر ویتامین داشتند. آنها سالم تر از بسیاری از مردم فقیری که میشناسم بودند.
مانع پنجم: تکبر
مانع شماره ۵ در پولدار شدن، تکبر است. اینکه ثروت شما باعث شود که فکر کنید از دماغ فیل افتاده اید و تافته ی جدا بافته هستید باعث میشود که در مسیر کسب ثروت یک مانع بزرگ داشته باشید. به خصوص در این جهان به سرعت در حال تغییر تکبر هیچ جایگاهی ندارد. آنچه که امروز برای موفقیت نیاز است اعتماد به نفس، تواضع و تمایل به کار است. تفاوت بزرگی بین اعتماد به نفس و تکبر وجود دارد.
یکی از معایب تکبر این است که ذهن شما را می بندد.
تکبر مانع از این میشود که شما چیز جدیدی بیاموزید.
مانع ششم: ناامیدی
پدر پولدار به من میگفت: در زمانهایی که در چاه ناامیدی به سر می بری، میتوانی خود واقعی ات را بشناسی و بفهمی چند مرده حلاجی. خیلی از اوقات مردم وقتی اشتباهی مرتکب میشوند میگویند: “دیگه ادامه نخواهم داد”. در این هنگام آنها به جای اینکه از ناامیدی پله ای برای عبور و رشد بسازند ابزاری برای نابود کردن خودشان میسازند. شما زمانی میتوانید خود واقعی تان را بشناسید که در اوج ناامیدی هستید. آیا جلو میروید و از آن ناامیدی تجربه ای ارزنده می سازید؟
من خودم بززگترین درسهایی که گرفتم را از زمانی گرفتم که پولم را از دست دادم. بزرگترین آگاهی هایی که بدست آوردم را زمانی کسب کردم که در بیشترین میزان ناامیدی ام بودم. من میدانم که اشتباهات بیشتری انجام خواهم داد. اما اکنون این ایمان و اعتماد را دارم که که اگر پولهایم را از دست بدهم، این بار قوی تر و باهوش تر بازخواهم گشت. اینگونه من ناامیدی هایم برای موفقیت در کسب ثروت مدیریت میکنم.
کاهش انتظارات
اینکه چگونه ناامیدی های خود را مدیریت کنیم کیفیت زندگی ما را تعیین میکند. پدر پولدار به من یاد داد که به جای اینکه از ناامیدی فرار کنم آن را مدیریت کنم. او گفت بهترین راه برای اینکه ناامیدی را مدیریت کنم این است که انتظار آن را داشته باشم. به عبارت دیگر انتظارم را از نتایج خوب کاری که میکنم تا حد امکان کاهش دهم. وقتی انتظار موفقیت آن چنانی ندارم کمتر ناامید خواهم شد.
بهره بردن از کمک مربی
عنصر کلیدی دیگر برای غلبه بر ناامیدی داشتن یک مربی است. یکی از مهم ترین چیزهایی که من دارم کسی است که در حال حاضر از ناامیدی گذر کرده است. به عبارت دیگر، اگر می خواهید بدانید چگونه میتوان یک کوه کوچک را فتح کرد از کسی که به اورست صعود کرده بپرسید تا به شما ایده بدهد.
اغلب اوقات ما به مشکلاتمان به عنوان “بزرگترین مشکل” نگاه میکنیم. به همین دلیل اغلب زمانی که من به مردم می گویم، “چرا شما این را امتحان کنید؟” آنها با “اوه، نه، اگر من شکست بخورم یا اگر موفق نشوم” پاسخ میدهند. آنها به قدری به جای راه حل بر مشکل تمرکز میکنند که حتی زمانی که من به آنها پیشنهاد کمک میکنم آن را رد میکنند. آنها فکر می کنند مشکلشان به قدری منحصر به فرد است که باید آن را به تنهایی حل کنند.
من اینها را میگویم چون فکر میکنم ارزش گفتن دارد. اغلب اوقات افراد برآنچه در مدرسه می آموزند تمرکز میکنند. آنها در مدرسه مجبور بودند که تنهایی در آزمون شرکت کنند. بنابراین فکر میکنند که در دنیای واقعی هم مسائل را باید به تنهایی حل کنند. در حالی که دنیای واقعی دنیای کار جمعی است.
انتخاب دوستان خوب
شما به عنوان یک تیم و به همراه دوستانتان زندگی را می سازید. با کمک دوستانی که شما را به جلو میرانند. دلیل اینکه آدمهای اطراف شما مهم هستند این است که شما شبیه آنها خواهید شد. آیا شما در بین دوستان کنونی خود رشد خواهید کرد؟ آیا آنها به چشم شما می آیند؟ آیا آنها را می ستایید و تحسین میکنید؟ آیا دوستان شما از آن دسته افرادی هستند که شما را به جلو ببرند؟ یا به عقب می کشند یا موجب میشوند درجا بزنید؟
در هاوایی از واژه ی اوهیکی برای نشان دادن این موضوع نشان میدهند. اوهیکی خرچنگهای سیاه هستند. این خرچنگ ها بر روی صخره های ساحل حرکت میکنند.
اگر شما یک دسته از این خرچنگ ها را بگیرید و در سطلی قرار دهید آنها هرگز فرار نمیکنند. آنها دور تا دور سطل می چرخند و سر و صدا درست میکنند. بعد، یکی از خرچنگهای باهوش به آنها میگوید: ” هی با این سروصدا کردن و دور و بر خودمان تاب خوردن چیزی حل نمیشود. شاید ما باید از این بالا خارج شویم.” او به بالای سطل میرود و به دیگران میگوید: ” هی اینجا را نگاه کنید درست این بیرون یک دنیای جدید هست.” سپس خرچنگ هایی که در پایین قوطی هستند به جای اینکه او را به جلو هل بدهند او را پایین میکشند!
این یک داستان در هاوایی در ارتباط با اوهیکی است. اغلب مردم مانند خرچنگ های داخل سطل رفتار میکنند. آنها با افرادی معاشرت میکنند که آنها را پایین میکشند نه اینکه به جلو ببرند.
مهربان بودن با خود
نکته ی دیگر در مورد مدیریت ناامیدی مهربان بودن با خود است. هنگامی که از مردم می خواهم به کسی که از همه بیشتر به آنها سخت گیر است اشاره کنند اغلب مردم به خود اشاره می کنند.
خیلی از مردم ناموفق هستند به این دلیل که همه مسائل را به خود نسبت داده و با آن آمیخته میشوند. مثلا وقتی شکست میخورند فکر میکنند یک شکست خورده هستند. در حالی که شکست یک رویداد است نه یک فرد.
شکست یک فعل است نه یک اسم.
اینکه شما شکست خورده اید به این معنی نیست که شخص “شکست خورده”ای هستید.
یعنی “بی عرضه، ضعیف یا ناتوان ” هستید.
شکست کاری است که ما انجام داده ایم نه چیزی که ما هستیم!
صداقت و پذیرش اشتباه
نکته ی آخر اینکه با خودتان صادق باشید. خیلی از مردم عادت دارند زمانی که مرتکب اشتباهی میشوند تیر اتهام را به سمت دیگران بگیرند و دیگران را سرزنش کنند. انسانهای فقیر کسانی هستند که برای هر مشکلی که دارند توجیه می آورند و دنیا و آدمهای آن را مقصر می پندارند.
استمرار و مداومت
بدترین اتفاقی که موقع ناامیدی ممکن است بیفتد این است که صحنه را ترک کنیم. مانند داستان آن معدن چی که درست در یک قدمی طلا از حفاری ناامید شد. بسیاری از افراد اجازه میدهند که تاریکی بیش از سحر آنها را ناامید و از کار کنار بکشد. من عمیقاً به تاریکی قبل از سحر اعتقاد دارم و وقتی همه چیز تیره و تار است میدانم که چیز خوبی در کمین است.
جمع بندی
با خود صادق باشید و به این فکر کنید که کدام یک از موانع در حال حاضر در شما وجود دارد؟ آیا ترس، بدبینی، تنبلی، عادتهای بد، تکبر یا ناامیدی است؟ بزرگترین مانعی که در شما برای کسب ثروت وجود دارد را شناسایی کنید و هم اکنون برای رفع آن اقدام کنید. بعضی از گامهایی که میتوانید بردارید اینجا ذکر شده است
از گامهای کوچک شروع کنید
سنگ بزرگ بر ندارید. برای اینکه یک موفق بزگ باشید باید هر روز به یک موفقیت کوچک دست یابید. این کاری است که من انجام میدهم. من در هر لحظه یک کار کوچک انتخاب کرده و بر آن تمرکز میکنم.
مشتاق اشتباه کردن باشید
اگر شما مقدار کمی پول را در کاری از دست بدهید هوش شما افزایش می یابد. خیلی از مردم به قدری از اینکه پولهایشان را از دست بدهند می ترسند که حتی حاضر نیستند یک مقدار کم سرمایه گذاری کنند تا وقتی که دیگر خیلی دیر شده است. تنها جایی که اشتباه بد بود مدرسه است. از اشتباه کردن در دنیای واقعی نترسید که مقدمه ی آموختن، رشد و ترقی شماست.
دوستان مناسب انتخاب کنید
آیا آنها کسانی هستند که تو را بالا بکشند و باعث رشد و ترقی تو شوند یا کسانی هستند که تو را به عقب هل میدهند؟
نویسنده: رابرت کیوساکی معروف به پدر پولدار
مترجم: مرضیه فاطمی
سلام. ممنونم از مطالبتون. راستش من میخاماز این مطالب در پایان نامم استفاده کنم و ممنون میشم اگه رفرنس دقیق متن لاتین ان را به من بدهبد.