یک پنجره برای بهتر زیستن

چرا هر چه تلاش میکنم ثروتمند نمیشوم؟

چرا هر چه تلاش میکنم ثروتمند نمیشوم؟

هستند بسیاری از فرهیختگان که تحصیلات بالایی دارند، انسانهای موفقی هستند و بعضا موقعیت اجتماعی خوب و شغل مناسبی دارند اما به آن میزان که شایسته‌ی خود می‌دانند ثروتمند نیستند و حتی بدتر از آن همچنان در مشکلات مالی دست و پا می‌زنند. دراین مقاله به ۴ رازی که پشت ثروتمند نشدن بسیاری از افراد است می پردازیم:

احساس فقر در برابر احساس ثروتمند شدن

تحقیقات نشان داده که تعداد زیادی از افرادی که ناگهان مقدار زیادی پول از راه‌های مثل بخت‌آزمایی یا ارث بدست می‌آورند، آن را خیلی سریع از دست می‌دهند.

۸۰ درصد آن‌ها دو سال بعد از اینکه پول را بدست می‌آورند آن را کاملاً از دست می‌دهند. از تحقیقات هم که بگذریم زیاد پیش آمده افرادی را در اطرافمان ببینیم که ثروتمند هستند و بعد از مدتی می‌شنویم که ثروتشان را با اعتیاد دود کرده‌اند و خود و خانواده‌شان را نیز در حقیقت دود کرده‌اند.

گاهی می‌شنویم که می‌گویند فلانی خوشی زیر دلش زده بود، پول زیاد بدبختش کرد و بعد فکر می‌کنیم این پول زیاد بود که این‌گونه افراد را از راه به در کرد و زندگی‌شان را ویران ساخت. در حالی که مسئله چیز دیگری است، مسئله پول نیست بلکه احساس فقیر بودنی است که در این افراد وجود دارد و وقتی ناگهان ثروتمند می شوند این احساس عمیق فقیر بودن را بر آشفته می‌کند!

احساس فقیر بودن عمیقی که در ذهن و روح یک فرد وجود دارد محکم در مقابل ثروتمند شدن می‌ایستد و وقتی چنین فردی ناگهان ثروتمند می شود تلاش می‌کند که به سرعت آن را نابود کند. مثلاً شروع به ولخرجی و عیاشی و خوش‌گذرانی می‌کند و به هر ترتیب ممکن می‌خواهد از شر آن پول که با ذهنیت فقرش سازگاری ندارد خلاص شود!

در روانشناسی به این موضوع پیشگویی کامبخش میگویند. بدین معنی که وقتی در ذهن خود دیدگاهی داریم به گونه‌ای رفتار می‌کنیم که در عالم بیرون نیز صحت این ذهنیت ثابت شود، حتی اگر این ذهنیت نادرست باشد و بدتر از این حتی اگر این ذهنیت به ضرر ما باشد.

در وبینار  تولید ثروت با افزایش عزت نفس به این موضوع اشاره کرده ام که در حقیقت این احساس فقر از عزت نفس پایین ناشی می شود. فرد با حرمت نفس کم موفقت، ثروت و خوشبختی را شایسته ی خود نمی داند و از این رو هر چه بیشتر تلاش می کند بیشتر از ثروت دور می شود. پیشنهاد می کنم حتما کلیپ خوشبختی با افزایش عزت نفس را ببینید.

در مقاله ی عزت نفس و کیفیت زندگی ما، حکایت مرغ و تخم مرغ توضیح داده ایم که یکی از ارکان اصلی عزت نفس این است که خود را شایسته ی موفقیت، ثروت و خوشبختی بدانیم. زمانی که عزت نفس ما کم است موقعیتهای خوب را ناخودآگاه پس میزنیم. اگر علاقه مند به تقویت عزت نفس خود هستید پیشنهاد میکنیم حتماً مقاله ی فوق را بخوانید.

باور منفی نسبت به پول

در بسیاری از فرهنگ‌ها باورهای منفی نسبت به پول وجود دارد. باورهایی که پول را مایه‌ی پلیدی‌ها و زشتی‌ها می‌داند، پول را چرک کف دست می‌داند.

باورهایی که پولدارها را مردم خبیث، دزد، مال مردم خور، بی‌رحم و دنیاپرست معرفی می‌کند و از این رو ذهنیت‌های منفی در مردم نسبت به پول و پولدار بودن ایجاد می‌کند. در حالی که

وقتی کسی از پولدارها متنفر باشد خودش نمی‌تواند یکی از آن‌ها باشد.

وقتی کسی پول را بد می‌داند هر تلاشی که به ثروتمند شدن ختم شود را ناخودآگاه پس میزند.

برخی فکر می‌کنند نعمت‌های الهی مشابه یک کیک کشمشی محدود است و اگر آن‌ها بخواهند ثروتمند شوند و به عبارتی سهم بیشتری از این کیک بردارند باید سهم دیگران را بخورند و چون این کار را زشت و بد می‌دانند بنابراین ثروت و تلاش برای ثروتمند شدن را قبیح می‌شمارند.

روزی معلمی را دیدم که می‌گفت در همسایگی ما زن و شوهر معلمی هستند که یکی از اتاق‌های خانه‌شان را به کلاس درس تبدیل کرده‌اند.

آن‌ها مرتباً کلاس‌های خصوصی تک نفره یا چند نفره برگزار می‌کنند و درآمد بسیاری از این راه بدست می‌آورند.

بعد با حالت نفرتی می‌گفت من که این پول‌ها از گلویم پایین نمی‌رود. خیلی از این کلام متعجب شدم، به نظرم آن زن و شوهر از راه خدمت رسانی کسب درآمد می‌کردند.

تنها در صورتی کار آن‌ها دچار اشکال می‌بود که تدریس خصوصی را به قیمت کم کاری در مدرسه‌ای که مشغول وظیفه هستند انجام دهند و به عبارتی کم کاری‌شان دانش‌آموزان را مجبور به استفاده از کلاس خصوصی کند؛ اما مسئله اصلاً این نبود.

بلکه صرف اینکه این دو کسب درآمد از تدریس خصوصی داشتند به نظر این معلم زشت و قبیح می‌آمد.

به نظر من ریشه‌ی این نگرش در حقیقت به همان نگرش منفی بازمی‌گردد که بسیاری از ما به پول و تلاش برای بدست آوردن آن داریم.

به طور خلاصه:

اگر شما باور دارید که پول بد است به طور ناخودآگاه همه تلاش‌هایتان را برای کسب پول در زندگی خراب می‌کنید و حتی اگر فرصت‌های مالی خوبی به شما پیشنهاد شود آن را پس می‌زنید.

ثروتمند

نفرت از افراد ثروتمند

برخی از این افراد هستند که از یک سو به دلیل باورهای منفی که نسبت به پول دارند فقیر می مانند و از سوی دیگر وقتی فقر آزارشان می‌دهد به حسادت نسبت به افراد ثروتمند روی می‌آورند. حسادت و دشمنی که نسبت به قشر ثروتمند دارند احساس آن‌ها را به پول بدتر می‌کند. بدین ترتیب آن‌ها در یک چرخه‌ی منفی و مخرب گرفتار می‌شوند. از یک سو از ثروتمندان فاصله می‌گیرند، آن‌ها را بد و نچسب می‌نامند و پول و ثروت را ننگ می‌نامند و از سوی دیگر بیشتر و بیشتر خودشان از پول فاصله می‌گیرند و در مرداب فقر غرق می‌شوند.

آیا پول بد است؟

در پاسخ به این باورهای منفی که ثروت را زشت و پلید می‌داند، که پول را مایه‌ یپلیدی‌ها می‌داند نوشته‌ای از وست بروک پگ‌لر بیان می‌کنیم که نقش پول در احساس آدم‌های فقیر را به خوبی مطرح می‌کند:

پول فلزی مسکوک یا اسکناسی مچاله شده است. بسیاری از گنجینه‌های قلبی و روانی دنیا را نمی‌توان با پول خرید؛ اما اغلب کسانی که در فقر و مسکنت به سر می‌برند آن را نمی‌پذیرند. وقتی مردی ندار است و در خیابان‌ها پرسه میزند، وقتی بیکار است و نمی‌تواند شغلی پیدا کند، گرفتار ذهنیتی است که خود را حقیر می‌پندارد.

او در حالتی که شانه‌هایش را پایین انداخته و غم، افسردگی، نفرت از زندگی، از دیگران، از پولدارها و حتی از خود در وجودش موج میزند، در خیابان‌ها راه می‌رود. او نمی‌تواند در جمع توانگرانی که شغل و پست و کار و مقام دارند، احساس حقارت نکندو  هر چند بدانند آن‌ها لزوماً هم ارز او نیستند و به اندازه او ذکاوت و فراست ندارند. صاحبان مقام و ثروت دیگران را ناخواسته قربانی می‌بینند. ممکن است ندار مدتی از دیگران قرض بگیرد اما این قرض گرفتن اغلب به اندازه‌ای نیست که او را راضی کند. از آن گذشته نمی‌تواند برای همیشه قرض بگیرد؛ اما کسی که برای امرار معاش خود قرض می‌گیرد، افسرده می‌شود. پول قرضی هرگز به اندازه سایر پول‌ها الهام‌بخش نیست.

وقتی فردی در شرایط نامناسب به سر می‌برد، وقتی شغل و کار و کاسبی ندارد، وقتی نه جایی بری رفتن دارد و نه کسی را می‌شناسد که به او رجوع کند، همین طور که به پرسه زدن در خیابان‌ها ادامه می‌دهد به ویترین‌های فروشگاه‌ها و به اشیاء درون آن‌ها نگاه می‌کند که با او غریبه‌اند. در این شرایط نسبت به کسانی که با اشتیاق و علاقه به درون مغازه می‌روند و خرید می‌کنند احساس حقارت می‌کند. ممکن است لباس‌های پر زرق و برق یادگار ایام گذشته را بپوشید اما این هم برای او نان و آب نمی‌شود. او هزاران نفر دیگر را می‌بیند که شغل و موقعیت خوب دارند، پول و درامد دارند و او به حال آن‌ها غبطه می‌خورد. می‌بیند که آن‌ها از انسانیت و احترام برخوردارند و در این شرایط حتی به فکرش هم نمی‌رسد که او هم انسان خوبی است.

تنها پول است که چنین تفاوتی ایجاد می‌کند. با نداشتن پول او بار دیگر خویش را از دست رفته می‌یابد.

ترس از فقر مانع ثروتمند شدن

یکی از عقاید مهم هیپنوتیزم در روانشناسی قانون کوشش معکوس است. بر اساس این قانون: “هر چقدر شما در مقابل امری مقاومت کنید بیشتر در آن وضع باقی می‌مانید”

وقتی دچار ترس از فقر هستیم و سخت تلاش می‌کنیم که فقیر نشویم بیشتر و بیشتر در دام فقر اسیر می‌شویم.

حتی اگر ثروتمند هم شویم آن ثروت برای ما احساس شادی، آرامش، امنیت و خوشبختی را به همراه نمی‌آورد زیرا ما همچنان در این ترس دست و پا می زنیم. ترس از فقر ذهن استدلالی را فلج می‌کند، تصور و تخیل را نابود می‌کند، اتکای به نفس را می‌کشد، دلگرمی و اشتیاق را از بین می‌برد و ابتکار را نابود می‌کند. ترس از فقر هدف و مقصود را نامطمئن می‌کند، امید و پشتکار را از بین می‌برد، امکان درست اندیشی را از بین می‌برد و خوشی را از شخص می‌گیرد. ترس از فقر اشتیاق و آرزو را در فرد می‌کشد، مداومت و استقامت او را تحلیل می‌برد، قدرت اراده او را از بین می‌برد و تصور شکست را در انواع و اقسام به ذهن او دعوت می‌کند.فقیر و ثروتمند

ترس از فقر، عشقی که انسان به یک رویا و به انجام یک کار دارد را در درون او می‌کشد.

همه‌ی این ناکامی‌ها و احساسات بد حتی اکنون که ما در دنیایی پر از تنعم زندگی می‌کنیم که فرصت دست‌یابی به هر آنچه بخواهیم به ما داده شده است، به دلیل وجود این ترس در ما اتفاق می‌افتد.

ترس از فقر در افراد ثروتمند شدن

ترس از فقر حتی در افراد ثروتمند نیز می‌تواند وجود داشته باشد. افراد زیادی هستند که گرچه ثروتمند هستند اما به قدری از فقیر شدن و از دست دادن پول‌های خود می‌ترسند که اوضاعشان از فقرا بدتر است. آن‌ها گرچه پولدار هستند اما در اصل گداصفت هستند، از حق مردم می‌خورند و حتی به کارگر خود نیز رحم نمی‌کنند و از کارگر خود نیز می‌دزدند. خود را از لذت با خانواده بودن محروم می‌کنند و همه‌ی زندگی‌شان را فدای بدست آوردن پول می‌کنند؛ اما هرگز رسیدن به هیچ فقر و ثروتی در آن‌ها احساس سیری ایجاد نمی‌کند. آن‌ها علی رغم ثروت زیادی که دارند به قدری در عمق وجودشان از فقیر شدن می‌ترسند که به لحاظ روحی، احساسی، رفتاری و سبک زندگی از فقرا هم فقیرترند.

نشانه های ترس از فقر:

بی تفاوتینداشتن میل و آرزو، فقدان ابتکار و تخیل و تصور، فقدان اشتیاق، تنبلی جسمی و ذهنی

شک و تردید: عدم توانایی در تصمیم‌گیری، اختلال در قدرت فکر، به دیگران اجازه می‌دهیم که به جای ما تصمیم بگیرند و برای آینده و زندگی ما تعیین تکلیف کنند. به جای رویاهای خودمان که نیازمند ریسک کردن و شجاعت است، نیازمند استفاده از خلاقیت و نوآوری است، ترجیح می‌دهیم راه‌های از پیش تعریف‌شده‌ی دیگران را برویم و کمتر ریسک کنیم

نگرانی: : تقصیرها را به گردن دیگران می‌اندازیم، بیش از درآمد خود تمایل به خرج کردن داریم، افراط در نوشیدن الکل و استعمال مواد مخدر، بی‌توجهی به وضع ظاهر

احتیاط بیش از اندازه: عادت داریم که در همه ی شرایط تنها نقاط منفی را ببینیم. اندیشیدن و صحبت کردن درباره شکست احتمالی به جای توجه به راههای دستیابی به موفقیت، اطلاع از راههای منتهی به فلاکت و مصیبت و بی توجهی به یافتن برنامه هایی برای اجتناب از شکست. در انتظار زمان مناسب بودن برای به اجرا گذاشتن برنامه ها و نقطه نظرات آنگونه که صبر کردن به عادتی دائمی تبدیل شود

توجه به اشخاص شکست خورده و بی توجهی به موفق ها: بدبینی و نفوس بد زدن

تنبلی و اهمال کاری: این ویژگی با نگرانی، تردید، اندیشیدن بیش از حد به شکست و نداشتن ابتکار و خلاقیت که همگی از پیامدهای ترس از فقر می‌باشد همراه است. کسی که مرتباً از فقر می‌ترسد، اشتیاق و انگیزه‌اش را برای تلاش از دست می‌دهد در نتیجه مشکلات را بهانه می‌کند و از تلاش دست بر می‌دارد. کسی که دائماً به شکست‌خورده‌ها می‌نگرد، از شکست می‌ترسد و در نتیجه آرزوها و اهدافش را به تعویق می‌اندازد و کم‌کم اهمال‌کاری بخشی از عادت و شخصیت او می‌شود.

در مقاله ی هفت گام تبدیل علاقه به ثروت – بخش دوم به نقش ذهن در جذب ثروت اشاره کرده ایم. به اینکه چطور با احساسات مثبت، با قدرت تلقین و با بهره جستن از ذهن نیمه هشیار ذهن ثروت ساز خود را پرورش دهیم. پیشنهاد میکنیم حتماً مقاله ی فوق را بخوانید.

تمرکز بر فقر

قانون جذب می‌گوید بر هر چیزی که تمرکز کنیم مشابه آن را جذب می‌کنیم و آن را بیشتر می‌کنیم. قانون جذب را باور کنیم یا نه تفاوتی بین انسان‌های فقیر و ثروتمند در نقطه‌ی تمرکز آن‌ها وجود دارد. ثروتمندان با افراد ثروتمند هم نشین می‌شوند، در مورد پول و اسرار کسب‌وکار صحبت می‌کنند، ایده‌فقیر و ثروتمندهای خوب در اختیار هم قرار می‌دهند و هر روز بر ثروتشان اضافه می‌کنند. در حالی که فقرا از ثروتمندان کناره‌گیری می‌کنند، گرد هم جمع می‌شوند و از زندگی و اجتماع ناله می‌کنند، از پولدارها و دزدی‌ها و مال مردم خوری‌شان گلایه می‌کنند، از مشکلات و گرانی و تورم و کار نبودن حرف می‌زنند و هر روز فقیرتر می‌شوند.

در موسیقی قانونی وجود دارد به نام قانون “تشدید هم نوایی”. اگر شما دو پیانو در یک اتاق داشته باشید و روی یکی نت C را بزنید نخ دگمه‌ی C در پیانوی دیگر با همان نسبت شروع به ارتعاش خواهد کرد. قانون تشدید به طور کلی در فیزیک وجود دارد و قانون عجیبی است. یک نسیم می‌تواند یک پل لغزان روی آب را که در مقابل شدیدترین طوفان‌ها مستحکم است ویران کند،

چون فرکانس نوسان پل با فرکانس وزش نسیم برابر است. برخی معتقدند این رابطه‌ی مغناطیسی در کل دنیا برقرار است، به گونه‌ای که ما جذب افرادی می‌شویم که فکر آن‌ها با فکر ما هم نوایی دارد. بنابراین بسیار پیش می‌آید که فردی که به عنوان مثال از جمع دوستان خود جدا شده و به دنبال ادامه تحصیل می‌رود پس از مدتی بیشتر و بیشتر از آن‌ها فاصله می‌گیرد نه به این دلیل که تحصیلات او را مغرور کرده بلکه به این دلیل که اکنون در یک فضای فکری متفاوتی است، اکنون آن دوستان قدیمی با او هم نوا نیستند و او دوستان جدیدی یافته که از نظر فکری با آن‌ها همخوانی دارد.

به همین ترتیب بسیار پیش می‌آید یک ثروتمند خودساخته که خود را تغییر داده و از فقر به ثروت رسیده دیگر نمی‌تواند با دوستان قبلی خود رفاقت کند، زیرا افکار او دیگر با آن‌ها که همیشه ناله‌ی فقر می‌دهند همخوانی ندارد. او ناخودآگاه جذب افراد و موقعیت‌های جدید می‌شود. فاصله گرفتن او ناشی از تکبر نیست، بلکه ناشی از همین قانون هم‌نوایی است.

نویسنده: مرضیه فاطمی

دیدگاه‌ها (2)

*
*

    دهقانی مهمان فروردین ۲۲, ۱۳۹۹ پاسخ

    سلام
    ممنون و سپاسگزار از مقاله پر محتوا تون
    میخواستم بپرسم ترس از فقر را چه طور از بین ببریم؟

      مرضیه فاطمی مدیر کل فروردین ۲۲, ۱۳۹۹ پاسخ

      سلام خدمت شما
      ابتدا باید دید ترس از فقر چگونه ایجاد شده است.
      ترس از فقر در واقع برنامه ریزی ذهن هست که در طول زمان و بر اساس شرایط بزرگ شدن ما شکل گرفته است. شرایط اقتصادی پدر و مارد، اعضای خانواده و فامیل، نگاه آنها نسبت به پول و خرج کردن پول و رخدادهایی که در خانواده اتفاق افتاده مثل ورشکستگی از دست دادن شغل و مواردی از این دست.
      مجموعه ی این اتفاقات یا حتی یک خاطره خاص ممکن است در ناخوداگاه ما نهادینه شده و ترس از فقر را در وجود ما کاشته باشد و طبیعتا کار کردن روی این خاطرات باورها و تصاویر ذهنی نیاز به حجمی از تلاش است. اما یک راه بسیار ساده برای تغییر این باورها و در نتیجه رهایی ترس از فقر هست. و آن راه ساده خودهپنوتیزم ثروت است. اگر در مورد خودهپینوتیزم اگاهی کافی ندارید می توانید از مقالات سایت در این مورد و نیز درباره سابلیمینال استفاده کنید. ولی اصل قضیه این است که به این فایل به شیوه هیپنوتیزم باورهای قبلی را پاک و باورهای جدید جایگزین می کند. ما این فایل را در سایت داریم و اگر دچار ترس از فقر هستید این بهترین و ساده ترین و اززانترین شیوه برای رها شدن از ترس از فقر است. از طریق لینک زیر می توانید یان فایل را تهیه و اطلاعاتی پیرامون ان کسب کنید

      خودهیپنوتیزم ثروتمند شدن