یک پنجره برای بهتر زیستن

چگونه با آرامش بیشتر زندگی و پیشرفت کنیم

چگونه با آرامش بیشتر زندگی و پیشرفت کنیم

آیا شما در حالی به رشد و پیشرفت و زندگی حرف‌های و خانوادگی خود می‌پردازید که ذهنتان آکنده از نگرانی است و جسمتان پر از فشارهای روانی انباشته شده است و به دنبال راهی برای ایجاد آرامش در زندگی هستید؟

اگر در حالی برای رشد و پیشرفت تلاش می‌کنید که روح و جسم و ذهنتان آکنده از استرس است مشابه کسی هستید که در مسابقه دو شرکت کرده در حالی که یک وزنه سنگین به پای خود بسته است!

متأسفانه بسیاری از ما به قدری به زندگی پرتنش و پر استرس عادت کرده‌ایم که متوجه نیستیم چه بار سنگین بیهوده‌ای را به دوش میکشیم و تنها زمانی که ناگهان به یک بحران در زندگی بر می‌خوریم، مثلاً همسرمان ما را ترک می‌کند، شغلمان را از دست می‌دهیم و یا یک بیماری خطرناک به سراغمان می‌آید می‌فهمیم که یک عمر در مسیر اشتباه حرکت کرده‌ایم. در این مقاله به موضوع استرس می پردازیم و ۹ روش بسیار موثر برای ایجاد آرامش پایدار معرفی میکنیم.

اگر از من بپرسید که تنهاترین و مهم‌ترین کلید طول عمر چیست، من به شما خواهم گفت اجتناب از نگرانی، تنش و فشار روانی. و اگر این سؤال را از من نپرسید باز هم همین را به شما خواهم گفت. (جرج برنز)

 

عناوین مطالب:

استرس چیست و بدن چگونه به آن پاسخ میدهد؟

۱- یک لنگرگاه آرامش برای خود خلق کنید

۲- مسئله نگران‌کننده ذهنتان را حل کنید

۳- در برنامه‌ریزی خود چرخه‌ی طبیعی فعالیت و استراحت را منظور کنید

۴- ورزش کنید. ورزش اصلی‌ترین مسکن فشار روانی است.

۵- داستان‌هایی که برای خود ساخته‌اید را تغییر دهید، باورهای ذهنیتان را اصلاح کنید

۶- از افکار منفی بپرهیزید

۷- تا فرصت هست از زنده بودن خود بهره ببرید

۸- لذت بردن را یاد بگیرید

۹- قدر خوبی‌‌های زندگی‌تان را بدانید




استرس چیست و بدن چگونه به آن پاسخ میدهد؟

فشار روانی یا استرس مجموعه‌ای از آثار و پیامدهای عادت کردن به شرایطی است که زمینه رخداد فشار روانی را فراهم می‌کنند و راه حل آن تمرین آرام‌سازی یا ریلکسیشن است. فشار روانی می‌تواند موجب مشکلات روحی-خلقی، پرخاشگری، سردرد و نهایتاً افسردگی و بیماری در بدن شود.

بدن ما در پاسخ به استرس مشابه یک سیستم هشدار دهنده رفتار میکند.

به عبارت دیگر، هر بار که ما در جریانی از فشارهای روانی قرار می‌گیریم که ناشی از سبک غلط زندگی است، بدن با ایجاد یک سری تغییرات عصبی-شیمیایی در بدن به ما اعلام خطر می‌کند. بدن در نتیجه این تغییرات عصبی-شیمیایی به اختلالاتی همچون تغییرات خلقی، تغییرات ریتم خواب، پرخاشگری، ناتوانی در تمرکز و معده درد دچار می‌شود و بدین ترتیب وجود عوامل استرس زا در زندگی ما را به ما یادآور می‌شود. سامانه پاسخ به فشار روانی در بدن سامانه‌ای بسیار مفید است که از یک سو شرایط مقابله با استرس را در بدن ما فراهم می‌کند و از سوی دیگر به مثابه یک زنگ خطر ما را از وجود فشار روانی آگاه می‌کند. رفتار صحیح برای مقابله با این اختلالات این است که ما دو چیز را بیاموزیم:

۱- گوش دادن به زنگ خطر و کشف علت اصلی استرس

۲- تمرینهای آرام سازی که به بدن یاد میدهد خودش علائم استرس در بدن را بطور طبیعی کم کند

در اینجا ما سعی می‌کنیم با استفاده از هر دو روش به شما یاد بدهیم که آرامش را به زندگی خود دعوت کنید و از همین حالا احساس خوب را تجربه کنید. ۱ روش اول برای آرام‌سازی فوری و ۸ روش برای داشتن آرامش همیشگی در زندگی است.
بازگشت به بالا

یک لنگرگاه آرامش برای خود خلق کنید

کلید آرام سازی طبیعی بدن:

تحقیقات موسسه هرسمث نشان میدهد که قلب انسان تنها یک منبع پمپاژ خون نیست بلکه سامانه عصبی پیشرفته ای دارد که تقریبا همانند مغز دوم عمل میکند و به آن قلب- مغز میگویند. فرض کنید شما در یک موقعیت استرس زا قرار دارید. ذهن شما از طریق حواس پنجگانه اطلاعاتی جمع اوری میکند و تشخیص میدهد که شما در معرض استرس هستید. بنابراین ذهن پیغامی به قلب برای آزاد کردن مواد شیمیایی لازم در پاسخ به استرس می فرستد. اما در این زمان قلب-مغز میتواند مشابه کنترل از راه دور ماشین که آژیر ماشین را قطع میکند، عمل کرده و استرس شما را رفع کند.

 

تحقیقات این موسسه نشان داده که وقتی شما توجه خود را از مغز به قلب معطوف کنید، بدن شما آرام و ذهن شما روشن تر میشود. بعلاوه مغز در این هنگام میتواند مواد شیمیایی مثبتی را در بدن آزاد کند که به ایجاد حس مثبت و آرام سازی بدن کمک کند.

بازگشت به بالا

مساله نگران کننده ذهنتان را حل کنید

گناهانی که هرگز اتفاقات نیفتاده‌اند چقدر رنج برای ما هزینه دارند (توماس جفرسون)

به ذهن خود نگاه کنید، آیا پر از نگرانی پیرامون مسائلی همچون مشکلات مالی و شغلی، سلامت خود و اعضای خانواده، اهداف، آرزو‌‌ها و برنامه‌هایتان است؟ آیا ذهن شما درگیر حوادث تلخ و دردناک گذشته است یا نگران اتفاقاتی است که در آینده ممکن است بیفتد؟

نگرانی یک فایده مثبت دارد و آن این است که درست مثل یک زنگ هشدار به ما یادآوری می‌کند باید بیشتر دقت کنیم تا خود و عزیزانمان را مصون نگه‌داریم. اما ما یک نکته را فراموش می‌کنیم، گاهی نگرانی از تذکر و یادآوری خطرات و احتمالات فراتر میرود. گاهی نگرانی به قدری زیاد و غیر قابل کنترل میشود که اجازه نمیدهد از آن گذر کرده و به موضوع اصلی که حل مساله نگران کننده است برسیم. برای درک بهتر این موضوع اجازه دهید از مقیاس زیر برای نشان دادن میزان نگرانی استفاده کنیم:

….وحشت زده شدن…. اضطراب داشتن…. دلواپس بودن…. توجه کردن…. خونسردی….

برای داشتن سلامتی نگرانی ما باید جایی بین توجه کردن و دلواپس بودن قرار بگیرد. به این ترتیب در عین اینکه دقت داریم که احتمالات منفی نیز وجود دارد اما اجازه نمی‌دهیم که اسیر هیجانات منفی حاصل از آن شویم بلکه به آن توجه می‌کنیم و سعی می‌کنیم که برای احتمالات منفی نیز برنامه‌ریزی و راه حل بیابیم.

 

نگرانی مثبت

پرداختن به یک نگرانی مثبت سه مرحله دارد:

۱- به موضوع نگران کننده که میتواند یک رویداد، یک معامله، یک امتحان یا.. باشد فکر کنید

۲- تمام احتمالاتی که ممکن است کار غلط از آب در بیاید را در نظر بگیرید.

۳- برای احتمالات و جنبه های منفی برنامه ریزی کنید و راه حلی برای آن بیابید.

متاسفانه نگرانی زیاد ما را در مرحله دوم متوقف میکند و اجازه نمیدهد به مرحله اصلی برسیم. ما به قدری مشکلات را تصور میکنیم و در آنها غرق میشویم که نمیتوانیم به حل آنها بپردازیم.
بازگشت به بالا

در برنامه ریزی خود چرخه ی طبیعی فعالیت و استراحت را منظور کنید

آیا شما از آن دسته افرادی هستید که دائم باید کار کنید و اگر بیکار باشید احساس گناه میکنید؟ آیا اگر کمی وقتتان تلف شود احساس میکنید عقب افتاده اید؟ بسیاری از افراد هستند که پیوسته کار میکنند، یا به این دلیل که پول بیشتری نیاز دارند، یا معتاد و شیفته ی کار هستند و شاید هم آنها به مواد شیمیایی که در پاسخ به استرس در مغزشان تولید میشود معتاد شده اند. اگر از این دسته هستید و فکر میکنید یک روز مسابقه تمام میشود در اشتباهید، مسابقه برای بیشتر داشتن هرگز به پایان نمیرسد و هر چه بیشتر کار کنید و بیشتر بدست بیاورید باز هم چیزهای بیشتری هست که دوست دارید داشته باشید و برای آنها باید سخت کار کنید.

مسابقه برای بیشتر داشتن هرگز به پایان نمیرسد

 

در مقاله ی عزت نفس و کیفیت زندگی ما، حکایت مرغ و تخم مرغ توضیح داده ایم که چطور کمبود عزت نفس در ما حس عدم کافی بودن ایجاد میکند، حس بی کفایتی که با هیچ یک از دستاوردهای بیرونی از بین نمیرود. اگر شما هم این کمال طلبی وسواس گونه و این حرص بی پایان برای کسب موفقیت را در خود حس میکنید پیشنهاد میکنیم حتماً مقاله ی فوق را بخوانید.

 

اعصاب سمپاتیک و پاراسمپاتیک چیست و چگونه بر استرس تاثیرگذار است؟

برای اینکه بدانید اینگونه رفتار کردن چگونه به چرخه طبیعی بدن شما آسیب میرساند ابتدا باید با اعصاب سمپاتیک و پاراسمپاتیک و چرخه‌ی تناوبی طبیعی آنها آشنا شوید تا بدانید این رفتارهای افراط گونه چگونه این چرخه را به هم میزند.

در بدن یک سیستم اعصاب خودمختار وجود دارد که فعالیتهای غیر ارادی بدن از جمله ضربان قلب، تنفس ریه ها، پمپاژ خون به بدن و .. را کنترل میکند. این اعصاب از دو بخش سمپاتیک و پاراسمپاتیک تشکیل شده است.

اعصاب سمپاتیک:

آیا تا بحال شده در یک موقعیت خاص قرار بگیرید مثلا حیوانی به شما حمله کند یا فرزند شما در خیابان گم شود یا دچار حادثه ای شود و شما ناگهان در بدن خود توانی بیش از همیشه احساس کنید، به سرعت فرار کنید یا با حیوان مقابله کنید، به سرعت به دنبال فرزند خود بگردید و از این قبیل مسائل؟ این اعصاب سمپاتیک است که در مواقع بحران زا آدرنالین و کورتیزول به بدن شما میرساند تا شما سرعت و قدرت بیشتری برای مقابله با بحران داشته باشید.

اعصاب پاراسمپاتیک:

اعصاب پاراسمپاتیک سامانه آرام ساز طبیعی بدن شماست که زمانهایی که در حال استراحت و تجدید قوا هستید ضربان قلب و فشار خون شما را به حالت طبیعی بر میگرداند. آرامش و سبکی که پس از انجام فعالیت های سنگین در ماهیچه های خود احساس میکنید نیز از همین سامانه طبیعی است.

نکته بسیار مهم در سلامت شما این است که هر دو اعصاب سمپاتیک و پاراسمپاتیک باید متناوباً کار کنند

یعنی هر زمان که در بحران قرار میگیریم اعصاب سمپاتیک برای مقابله با بحران ما را آماده میکند و هر بار که بحران رفع میشود اعصباب پاراسمپاتیک بدن ما را به آرامش برمیگرداند. اگر فقط اعصاب سمپاتیک کار کند یعنی ما مرتباً خود را در موقعیت استرس زا قرار داده ایم و بدن ما نسبت به استرس در حالت آماده باش است. یعنی بدن ما مرتبا در حال تولید مواد شیمیایی مقابله با استرس در بدن است که نهایتا به شکل اختلالات و بیماریها در بدن ظاهر میشود. متاسفانه اعتیاد به کار کردن و رفتارهای نامناسب و افراط گونه در کار تعادل و تناوب چرخه اعصاب سمپاتیک و پاراسمپاتیک را بر هم میزند. این رفتار موجب میشود که اعصاب سمپاتیک شما دائم کار کند و شما را در حالت آماده باش قرار دهد و اعصاب پاراسمپاتیک شما که باید به بدن شما تجدید قوا بدهد منفعل شود.

 

فعالیت به شیوه ورزشکاران رده بالا

جیم لوهر روانشناس ورزشی که با ورزشکاران رده بالا کار میکند معتقد است که اگر میخواهید در هر یک از عرصه های زندگی خود موفق باشید باید برای تجدید انرژی فیزیکی، ذهنی، هیجانی و روحی خود راهی پیدا کنید. شما باید به بدن خود بیاموزید که همانگونه که سیستم انرژی خود را روشن میکند بتواند آن را خاموش کند.

 

انجام متناوب دوره هایی از فعالیت شدید و استراحت به ما کمک میکند که بتوانیم نیرو و توان خود را برای فعالیت دوباره بهبود بخشیم.

اختصاص زمانهایی برای بازیابی و استراحت نیروی تحلیل رفته به برنامه ریزی شما به همان اندازه اهمیت دارد که اختصاص زمان به کار و فعالیت. به این پدیده دوره استراحت زمان بندی شده میگویند. تحقیقات نشان داده که بدن بطور طبیعی به ازای هر ۹۰ دقیقه فعالیت نیاز به ۱۵ دقیقه زمان برای آرام سازی و ذخیره کردن انرژی دارد.

در طول روز زمانهایی هست که ذهن شما از تمرکز دست میکشد و شروع به پرسه زدن میکند. زمانهایی که دوست دارد احساس نرم و شیرینی آرام سازی را تجربه کند. متاسفانه بسیاری از افراد زمانی که بدن ریتم طبیعی خود را طی کرده و به استراحت نیاز دارد با نوشیدن یک فنجان چایی یا قهوه دوباره سیستم انرژی بدن را روشن میکنند، آنها با این کار سیر طبیعی بدن را سرکوب کرده و پس از مدتی بدن را وارد یک ریتم نادرست میکنند.

راه حل: برای اینکه این سیر طبیعی را دوباره بنا کنید باید حداقل دو بار در روز وقتی در بدن خود احساس راحتی میکنید و خود را در حالتی از رویا می بینید اجازه دهید که در یک بازه زمانی، نه کمتر از ۵ دقیقه و نه بیشتر از ۲۰ دقیقه، بدنتان سست شده و به آرامش عمیق بروید. تمرین زیر میتواند برای این مورد بسیار موثر باشد:

 

تمرین آرام سازی بدن

یک بار کامل تمرین را بخوانید و بعد آن را انجام دهید. در حین رانندگی یا استفاده از ماشین الات از این تمرین استفاده نکنید. جملات زیر را یکی یکی آرام و با صدای کوتاه برای خود تکرار کنید و به آنها عمل کنید. هر عضو را که شل کردید به سراغ عضو دیگر بروید

حالا چشمهایم را آرام و شل میکنم، حالا فک و چانه ام را آرام و شل میکنم، حالا زبان خود را شل میکنم، حالا شانه هایم را شل میکنم، حالا بازوهایم را شل میکنم، حالا دستهایم را شل میکنم، حالا قفسه سینه ام را آرام و شل میکنم، حالا شکمم را آرام و شل میکنم، حالا ران هایم را شل میکنم، حالا ساق هایم را شل میکنم، حالا مچ هایم را شل میکنم، حالا من ذهنم را آرام میکنم

اکنون احساسی را که تجربه میکنید حس کنید و کمی با آن بمانید. اکنون میتوانید با هوشیاری دوباره و نیروی بازیافته شده به کار خود بازگردید.
بازگشت به بالا

ورزش کنید. ورزش اصلی‌ترین مسکن فشار روانی است.

ما در عصری زندگی می‌کنیم که مردم به داروهای فوری و جراحی‌‌ها عادت کرده‌اند. آن‌‌ها ترجیح می‌دهند که مسئولیت سلامت خود را به دکتر‌ها بسپرند تا فوراً با دارو‌ها آن‌‌ها را درمان کنند تا اینکه خودشان برای اصلاح سبک زندگی، برای ورزش کردن و رژیم غذایی مناسب داشتن وقت و انرژی بگذارند.

ورزش کردن یگانه راه سودمند برای کنترل فشار روانی است که در دسترس ماست. منظور ما از ورزش در اینجا هر حرکتی است که ضربان قلب شما را افزایش دهد و باعث تنفس عمیق شش‌‌های شما شود. ورزش جریان خون را در مغز و سایر اعضای بدن افزایش می‌دهد و همچنین کمک می‌کند که آن دسته از مواد شیمیایی که پیش از این در واکنش به استرس در بدن آزاد شده و باقی ماندن آن در بدن موجب ایجاد بیماری می‌گردد، هر چه سریع‌تر حذف شود. ورزش کردن جریان طبیعی آرام‌سازی بدن را بیدار می‌کند و موجب آزاد شدن اندورفین و افیون طبیعی در بدن می‌شود.

شنا، دو، یوگا، دوچرخه‌سواری و حتی ۱۵ دقیقه پیاده‌روی یک یا دو بار در روز می‌تواند در کنترل پاسخ بدن به استرس و در ایجاد حس مثبت کمک کند.

ورزش هم چنین پوست شما را بازتر و پاک تر می‌کند، درک ذهن شما را بالاتر می‌برد، نیروی جنسی را افزایش می‌دهد و فرایند پیر شدن را کند می‌کند.

بازگشت به بالا

داستان‌هایی که برای خود ساخته‌اید را تغییر دهید، باورهای ذهنیتان را اصلاح کنید

اختیار کردن یک باور دست می‌تواند فشار روانی منفی را به یک فشار روانی مثبت تغییر دهید هانس سلی

زندگی ما پر از قصه‌هایی است که برای زندگی خودمان و دیگران می‌بافیم و آن‌‌ها را مرتب تعریف می‌کنیم، پر از قصه‌‌ها و درددل‌هایی که دیگران از زندگی خودشان برای ما می‌بافند و نقل می‌کنند. از کودکی داستان‌های مختلفی را دیده و شنیده‌ایم، از افسانه‌‌ها تا فیلم‌‌ها و کارتن‌‌های دوران کودکی تا قصه‌هایی که پدر و مادر قبل از خواب می‌گفتند تا قصه‌هایی که آن‌‌ها از خود و زندگی‌شان برای ما گفتند. وقتی بزرگ‌تر می‌شویم ما هم برای زندگی خودمان قصه میگوییم، قصه‌هایی که برگرفته و نشأت گرفته از تمامی قصه‌هایی است که شنیده و دیده‌ایم و گاهی آن قدر تکرار می‌کنیم که توسط آن هیپنوتیزم می‌شویم و آن تبدیل به باورهای سفت و سخت ذهنی ما می‌شود. با خود فکر کنید شما در طول زندگی خود چه قصه‌هایی برای خودتان ساخته‌اید؟

آیا فکر می‌کنید عرصه‌ی زندگی یک میدان جنگ است که برای پیروزی در آن باید سفت و سخت جنگید؟ آیا فکر می‌کنید برای موفقیت باید بهای زیاد بپردازید و قربانی بدهید؟ آیا فکر می‌کنید موفقیت بدشگون است و با خود دردسرهایی را برای شما به همراه می‌آورد مثلاً شما را از اطرافیان جدا می‌کند و حسودان را علیه شما می‌شوراند؟ آیا فکر می‌کنید که در نبرد زندگی یکه و تنها و بی‌یار و یاور هستید و حتی ممکن است دوستانتان به شما خیانت کنند؟ آیا فکر می‌کنید ناتوانید و از عهده‌ی کار‌ها بر نمی‌آیید؟ با خود فکر کنید شما چه داستانی برای زندگی خود ساخته‌اید؟

آنچه شما در مورد محدودیت‌های خودتان برای خود تعریف کرده‌اید تنها یک داستان ساختگی است. یک داستان که آن قدر برای خودتان تکرار کرده‌اید که باور کرده‌اید. و راه مقابله با آن این است که بپذیرید آن حقیقت ندارد و یک داستان بهتر جایگزین آن کنید.
بازگشت به بالا

از افکار منفی بپرهیزید

بدن بین یک تهدید فیزیکی و یک تهدید ذهنی هیچ تفاوتی قائل نیست. بنابراین یک تخیل و یا تفکر منفی نیز درست همان واکنشی را در بدن در پی دارد که یک موقعیت استرس‌زای واقعی. مثلاً اگر فردی از شما انتقاد کند و شما به انتقاد حساس باشید و مرتباً در ذهن خود به آن بپردازید، ذهن شما در پاسخ به این انتقاد به عنوان یک فشار روانی و استرس برخورد خواهد کرد. در حالی که اگر به آن بی‌تفاوت باشید بدن شما هیچ واکنشی به عنوان پاسخ به استرس نخواهد داشت.

بنابراین اگر در پاسخ به استرس‌های دنیای بیرون ادراک و تفسیر خود را تغییر دهیم به راحتی می‌توانیم پاسخ بدن خود را به استرس تغییر دهیم، بدون اینکه دنیای بیرون را تغییر دهیم، بدون اینکه شرایط و آدم‌ها را کنترل کنیم. با این اوصاف، در همان موقعیت مالی سابق خود، در همان وضعیت شغلی سابق خود، در همان ترافیک شلوغ هر روزه محل کار و در همان شرایط همیشگی زندگی خود می‌توانیم تنها با کنترل ذهنمان پاسخ بدنمان را به استرس تغییر دهیم و آن را آرام کنیم! وقتی آرام تر شدیم فرصت این را داریم که منطقاً به این پیام‌‌ها گوش دهیم و هر تغییری که لازم است در سبک زندگی‌مان ایجاد کنیم تا زندگی بهتری داشته باشیم.

سامانه پاسخ به استرس در اجداد ما برای مقابله با تهدیدات فیزیکی بود که در زندگی آن‌‌ها رخ می‌داد. اما امروزه دیگر از آن تهدیدات فیزیکی خبری نیست و عمده نگرانی‌‌های ما پوچ، موهوم و تنها ساخته‌ی ذهن ما هستند. بیشتر افراد جامعه تحت تأثیر افکار منفی این سامانه را فعال می‌کنند. ذهن که فرق خیال و واقعیت را نمی‌شناسد، اعصاب پاراسمپاتیک را فعال می‌کند و مواد شیمیایی لازم برای مقابله با بحران را وارد بدن می‌کند. اما از آنجایی که هیچ بحران واقعی در کار نیست این مواد شیمیایی اضافه که بی‌دلیل آزاد شده‌اند باعث بیماری و اختلالات در بدن می‌شوند.

نتیجه بسیار مهم: در دنیای امروز، تهدید عمده برای سلامتی ما نه در بیرون ما بلکه در درون ماست.

بازگشت به بالا

تا فرصت هست از زنده بودن خود بهره ببرید

اگر می‌خواهید خوشحال باشید همین حالا خوشحال باشید لئو تولستوی

ثروتمندان زیادی هستند که برای مقابله با مشکلات فشار روانی و برخوردار نبودن از آرامش به روانشناسان و روان‌پزشکان مراجعه می‌کنند در حالی که انسان‌های بسیار دیگری هستند که در وضع پایین‌تر مالی زندگی می‌کنند اما بسیار احساس خوشبختی می‌کنند و از زندگی خود لذت می‌برند. مسئله این نیست که پول و ثروت آرامش را از دسته اول گرفته است مسئله این است که

هر یک از ما اگر یاد نگیریم از منابع درونی خود بهره ببریم و در درون خود آرامش را ایجاد کنیم هیچ یک از موفقیت‌های خارجی برایمان مفید نخواهد بود.

درامد زیاد، همسر زیبا، موفقیت شغلی و تحصیلی هیچ یک تا زمانی که ما یاد نگیریم از منابع درونی خود برای آرامش ذهن استفاده کنیم و آرامش داشته باشیم فایده نخواهد داشت.

ما وقت و انرژی زیادی را به کار اختصاص می‌دهیم تا موفقیت‌هایی را بدست بیاوریم و با حصول آن‌‌ها خوشحال شویم در حالی که

می‌توانیم از بودن خود برای کار و فعالیت استفاده کنیم بدون اینکه شادی و آرامش خود را به “دستاوردهایمان” مشروط کنیم.

می‌توانیم از بودن خود بهره ببریم. آنچه لازم است را انجام دهیم بدون اینکه علاقه‌مند به بدست آوردن همه چیز باشیم و بدون اینکه آرامش و شادی و خوشبختی خود را مشروط به بدست آوردن آن‌‌ها کنیم. اما متأسفانه اکثر ما درست عکس این رفتار می‌کنیم. وقتی در درون ناراحت هستیم از خلوت و تنهایی و بیکاری اجتناب می‌کنیم تا با ترس‌‌ها و ناراحتی‌‌ها و بی‌قراری‌هایمان روبرو نشویم. غافل از اینکه این تجربه‌‌های هیجانی که حاوی فشار روانی و استرس است هر یک دارای پیغامی برای ماست.

این هیجانات ترس، نگرانی، ناراحتی، خشم و … می‌خواهد بگوید که جایی در زندگی ما چیزی اشتباه است.

جایی تعادل به هم خورده است و نیاز داریم که تغییری در خود ایجاد کنیم، تغییری در سبک کار کردنمان، در سبک تفریحمان، در سبک خوردنمان، در سبک دوستی‌هایمان. به عنوان مثال ترس به ما می‌گوید مسئله‌ی برای نگرانی هست که باید به آن بیشتر دقت کنم و ناراحتی می‌گوید که وقت بیشتری را برای پرورش خودم باید صرف کنم. آنچه که مهم است این است که یاد بگیریم به صدای احساساتمان گوش دهیم بدون آنکه احساساتمان مجبور باشند فریاد بزنند تا صدایشان به گوش ما برسد. زندگی خود را از “کار کن، چیزهایی که نیاز داری بدست آورد، زندگی کن” به “زندگی کن، کار کن، بدست آور” تغییر دهید.

استیو جابز بنیان‌گذار رایانه‌‌های اپل وقتی متوجه شد که از سرطان نادری خواهد مرد هر روز صبح از خود این سؤال را می‌پرسید:

” اگر امروز آخرین روز زندگی‌ام باشد، چه کاری انجام می‌دهم؟”

سپس او تصمیم گرفت در زندگی شخصی‌اش نیز همچون کسب‌وکارش از قانون ۲۰/۸۰ استفاده کند. او فرض کرد که ۸۰ درصد فشار روانی او از طریق ۲۰ درصد مردمانی که او را می‌شناسند به او وارد می‌شود بنابراین وقتی شماره تلفنش را تغییر داد آن را تنها به آن ۸۰ درصدی دارد که سطح انرژی او را بالا می‌بردند. شما نیز می‌توانید به همین طریق به کارهایی دست بزنید و با کسانی دوستی کنید که به شما انرژی می‌دهند و از کار‌ها و افرادی که انرژی شما را می‌گیرند فاصله بگیرید.

بازگشت به بالا

لذت بردن را یاد بگیرید

اندازه حقیقی موفقیت فقط میزان لذتی است که ما احساس می‌کنیم آبراهام هیکس

بسیاری از ما برای شاد بودن به دنبال بهانه می‌گردیم در حالی که حقیقت این است که شاد بودن به بهانه نیاز ندارد.

احساس شادی تنها نتیجه‌ی یک سری فعل و انفعالات عصبی-شیمیایی در بدن است بنابراین اگر ما فقط یاد بگیریم که چگونه این شیمی بدنمان را کنترل کنیم و این فعل و انفعالات را در بدنمان بیدار کنیم به شادی دست یافته‌ایم.

شوخ‌طبعی یکی از ارزنده‌ترین منابع ما برای کنترل استرس است. تحقیقات دکتر مادان کاتاریا، پیشرو یوگای خندان، نشان داده است که اگر ما تنها به مدت ۱۵ الی ۲۰ دقیقه در روز حتی بدون دلیل بخندیم سطوح انتقال عصبی شادی به نام اندورفین را در بدنمان زیاد می‌کنیم.

زمانی که فرد دچار استرس است و فشار روانی بیش از حد است و بیشتر و بیشتر بر روی مشکل تمرکز می‌کند دچار نوعی کوته‌بینی و کم شعوری می‌شود. در حالی که وقتی فرد به مشکلش می‌خندد، وقتی از زوایای خنده‌دار و با شوخ‌طبعی به مشکلات نگاه می‌کند و می‌خندد، مواد شیمیایی مثبت در بدن او ر‌ها می‌شود.

 

حل کردن یک مسئله در زمانی که ما در دریایی از احساسات خوب شناور هستیم به مراتب راحت تر از وقتی است که در حال غرق شدن در امواج منفی استرس هستیم.

دکتر رابرت هولد مطالعه‌ی جذابی روی گروهی از مردم افسرده انجام داده است. او از آن گروه خواست که ورزش کنند، هر روز به مدت ۲۰ دقیقه بخندند و در سرتاسر روز روی نکات مثبت تمرکز کنند. در کمتر از یک ماه شیمی مغز آن‌‌ها تغییر کرد و برای تولید احساسات مثبت دوباره برنامه‌ریزی شد. و پس از شش ماه ساختمان مغز آن‌‌ها به کلی تحت تأثیر این رشد قرار گرفت و شادی و خوشحالی در بدن آن‌‌ها به صورت سخت‌افزاری تثبیت شد.

بازگشت به بالا

قدر خوبی‌‌های زندگی‌تان را بدانید

بسیاری از مردم عادت کرده‌اند که مرتباً وقت خود را صرف فکر کردن به اشتباهات پیشین خود کنند. آن‌‌ها آموزش دیده‌اند که روی مسائل منفی تمرکز کنند درست مثل خبرنگاران که روی منفی‌ترین بخش یک رویداد تمرکز می‌کنند.

یکی از مهم‌ترین اصول روانشناسی این است که

برای هر کاری اگر تمرین کنیم در آن تبحر پیدا می‌کنیم. همان طور که از هر ماهیچه‌ای بیشتر استفاده کنیم قوی تر می‌شود، هر بخش از ذهن را هم که بیشتر استفاده کنیم فعال تر می‌شود.

این موضوع مثل جاده‌‌های خاکی بین شهر‌‌ها و روستاهاست هر چه ماشین‌‌های بیشتری از یک جاده حرکت کنند آن جاده هموارتر می‌شود. به این ترتیب هر چه از یک بخش مغز بیشتر استفاده کنیم سیم‌کشی آن بخش مغز قوی تر شده و آزاد شدن مواد شیمیایی مربوط به آن بخش مغز بیشتر می‌شود. اگر به مغزمان عادت داده باشیم که بر روی “چه چیزی غلط است” تمرکز کند نمی‌تواند مثبت‌‌ها را ببیند. و به این ترتیب در هر موقعیتی بالاترین فشار روانی ممکن را برای ما به ارمغان می‌آورد.

راه حل این مسئله این است که به مغزمان یاد دهیم بر روی ” چه چیزی درست است” تمرکز کند. این تمرکز به معنی این نیست که خودمان را نسبت به حقایق نامطلوب کور کنیم یا به صورت نابخردانه مثبت اندیش باشیم بلکه به این معنی است که به ذهنمان یاد بدهیم نکات مثبت را ببیند و اصطلاحاً سیم‌کشی مثبت اندیشی ذهنمان را تقویت کنیم.

یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های ذهن این است که

ذهن مانند یک شبکه فیلتری عمل می‌کند. او در بین دنیای بیرون تنها چیزهایی را می‌یابد که شما در دنیای ذهن خود به دنبال آن هستید و بر آن تمرکز کرده‌اید.

مثلاً اگر به دنبال خرید کفش هستید ذهن شما در خیابان متوجه کفش‌های مردم است و اگر به دنبال کفش قرمز هستید چشم شما مرتباً کفش‌های قرمز را در خیابان می‌بینید. به همین ترتیب می‌توان گفت ” بر روی هر چیزی به طور پیوسته تمرکز کنید، آن را بیشتر می‌یابید”.

به طور خلاصه ذهنتان را بر روی پیدا کردن هر چیزی تنظیم کنید آن را پیدا می‌کند.

در مقاله ی هفت گام تبدیل علاقه به ثروت – بخش دوم در مورد پرورش ذهن و قابلیتهای آن توضیحاتی داده ایم. پیشنهاد میکنیم حتماً مقاله ی فوق را بخوانید.

با این اوصاف وقتی به طور عمد به ذهنتان یاد می‌دهید که بر روی یک نکته مثبت تمرکز کند او مرتباً نکات مثبت دیگری را می‌بینید. یک راهکار مناسب برای این موضوع تقویت قوه قدردانی و سپاسگزاری است. وقتی بر روی سپاسگزاری و خوشی تمرکز می‌کنید احساس خود را در سطح بالایی از آگاهی قرار می‌دهید. پس به جای اینکه به مسائل خوب زندگی‌تان عادت کنید فهرستی از دلایل لذت بردن و شاد بودن از زندگی‌تان تهیه کنید تا زندگی بهتری داشته باشید

تمرین سپاسگزاری

۱- هر روز ۵ مورد از تجارب خوشی و شادمانی و سپاسگزاری که در طول روز تجربه کرده‌اید را یادداشت کنید و به لیست روزهای قبل اضافه کنید

۲- هر زمان که فکر می‌کنید به تقویت نیرو احتیاج دارید آن را مرور کنید.

تمرین آموزش لذت بردن و شادی کردن به مغز

۱- هر زمان که احساس خوبی دارید و شاد هستید دست خود را روی قلبتان بگذارید و از این احساس خوب قدردانی کنید

۲- به ذهن خود یاد بدهید که این احساسات را بیشتر جستجو کند. به او با صدای بلند بگویید که من احساس خوبی دارم.

این تمرین هر چند بسیار ساده است اما اگر آن را هر روز و در طول یک هفته انجام دهیم نتایج شگفت‌انگیزی خواهد داشت. این تمرین مغز شما را روی احساس خوب تنظیم می‌کند و به او یاد می‌دهد که باید این احساس را داشته باشد و در دنیای بیرون دلیلی برای ایجاد این حس پیدا کند. به این ترتیب ذهن یاد می‌گیرد روی این احساس خوب تمرکز کند و مرتباً به دنبال بهانه باشد تا این احساس خوب را خلق کند
بازگشت به بالا

دیدگاه‌ها (0)

*
*