یک پنجره برای بهتر زیستن

آگاهانه زیستن، اولین رکن عزت نفس

آگاهانه زیستن، اولین رکن عزت نفس

ناتانیل براندن آگاهانه زیستن را اولین رکن از ارکان شش گانه عزت نفس معرفی میکند. اما آگاهانه زیستن چیست؟
در مقاله عزت نفس و کیفیت زندگی ما، حکایت مرغ و تخم مرغ به چگونگی کاهش یا افزایش عزت نفس با رفتارها و انتخابهای روزمره ی ما اشاره کردیم و در مقاله خودآگاهی، سنگ بنای هوش هیجانی و هوش معنوی نیز به مقوله خودآگاهی پرداختیم. در این مقاله در صددیم که در ادامه مقالات گذشته به موضوع آگاهانه زیستن به عنوان راهی برای افزایش خودآگاهی و نیز راهی برای افزایش عزت نفس بپردازیم و به این سوال پاسخ دهیم که آگاهانه زیستن چیست، چه تاثیری بر زندگی ما دارد و چگونه تقویت میشود؟

آیا آگاهانه زیستن یعنی باهوش بودن؟

آیا آگاهانه زیستن به معنی باهوش بودن، تحصیلات علمی و تخصصی داشتن است یا جلوه ای از به هوش بودن و به گوش بودن نسبت به خود و زندگی مان است؟ آگاهانه زیستن ارتباطی با هوش ندارد بلکه به این معنی است که از هر چیزی که رفتارها، اهداف، ارزشها و آرزوهایمان را تشکیل میدهد در حد توانمان آگاه باشیم و مطابق با آنجه میدانیم و می‌بینیم رفتار کنیم.

از دیدگاه بسیاری از سنت های فیلسوفی و معنوی به نظر میرسد که بیشتر انسانها در طول زندگی خود بیشتر شبیه افرادی هستند که در خواب راه میرند . در حالی که خرد با بیدار شدن بدست می‌آید. رشد و ترقی با توسعه ی آگاهی بدست می آید.  آگاهی بالاترین جلوه زندگی است. هر چه میزان آگاهی بیشتر باشد زندگی پیشرفته تر است. در بین ما انسانها، بلوغ بیشتر همراه با رشد بینش و افزایش آگاهی است.

آگاهی ابزار اساسی برای بقاست، برای اینکه به گونه ای از محیط آگاه باشیم که بتوانیم برای بقای خود اقدامات موثر انجام دهیم. آگاه بودن یک توانایی منحصر به فرد در انسان است که از استعداد او برای ایجاد مفهوم و تفکر انتزاعی بر می خیزد و ما آن را با عنوان “ذهن” میشناسیم.

زندگی آگاهانه داشتن انتخابی است!

مسئله اصلی این است که انسان آگاه بودن یک مقوله انتخابی است. ما میتوانیم انتخاب کنیم که چشمان خود را به روی حقیقت ببندیم و خود را به بی خبری بزنیم یا اینکه آگاهانه زندگی کنیم و خود، محیط و شرایطمان را بهتر بشناسیم. ما می توانیم در جستجوی آگاهی باشیم  یا اینکه از آن فرار کنیم، در جستجوی حقیقت باشیم یا از آن فرار کنیم، ذهنمان را متمرکزکنیم یا از آن فرار کنیم. به عبارت دیگر توانایی داریم که اسباب بقا و سلامت خود را تخریب کنیم.

پیشنهاد میکنم حتما مقاله خودآگاهی، سنگ بنای هوش هیجانی و هوش معنوی را  مطالعه نمایید.

آگاهانه زیستن یعنی مسئولیت پذیر بودن نسبت به واقعیت

آگاهانه زیستن به معنی احترام به حقیقت دنیای درونی ما ( نیازها، خواسته‌ها، احساسات) و نیز جهان بیرونی ماست. این احترام در مقابل نادیده گرفتن حقیقت و این گمان باطل است که اگر ما انتخاب کنیم که حقیقت را انکار کنیم و یا نادیده بگیریم وجود ندارد.

آگاهانه زیستن یعنی زندگی کردن با حس مسئولیت پذیری نسبت به واقعیات. ما لزوما آن حقیقتی را که می بینیم دوست نداریم اما آنچه هست، هست و آنچه نیست، نیست. آرزوها، ترسها و تکذیبها حقیقت را تغییر نمیدهد. اگر من لوازم جدیدی نیاز دارم و بابت آن باید پول غرض کنم این تمایل من به خرید حقیقت پول نداشتن من را تغییر نمیدهد و خرید من را منطقی نمیکند. اگر من از عمل جراحی که پزشک برای نجات زندگیم تجویز کرده می ترسم، ترس من موجب نمیشود که من بدون عمل به همان اندازه با عمل عمر کنم. اگر عبارتی صحیح است تکذیب من آن را غلط نخواهد کرد.

بنابراین وقتی ما آگاهانه زندگی میکنیم ما با موضوعات غرض ورزانه برخورد نمیکنیم. ما تصور نمیکینیم که احساسات ما راهنمای لغزش ناپذیر ما به سمت حقیقت هست.ما میتوانیم از احساسات خود بیاموزیم وحتی ممکن است آنها مارا به سمت حقایق مهمی راهنمایی کنند اما به هر حال نیازمند تفکر، بررسی و منطق است.

ویژگی های آگاهانه زیستن

آگاهانه زیستن یعنی

♦   ذهنی که فعال است نه منفعل

♦   در لحظه ی حال زیستن بدون از دست دادن تصویر بزرگتر

♦   به سمت حقایق مربوط حرکت کردن به جای عقب نشینی کردن

♦   دقت نظر در تمایز قائل شدن بین حقایق، تفسیر از حقایق و احساسات

♦   توجه و مواجهه با تکانه هایم برای فرار و تکذیب وقایع دردناک و تهدید کننده

♦   توجه داشتن به جایی که اکنون متناسب با اهداف شخصی و شغلی ام هستم و اینکه آیا من موفق یا شکست خورده ام

♦   توجه به این موضوع که آیا رفتار من با اهدافم همسو هست یا نه

♦   در جستجوی بازخوردی از محیط که به من در تنظیم و اصلاح برنامه هایم در صورت نیاز کمک کند

♦   ایستادگی در راه تلاش برای دانستن و درک کردن علیرغم وجود مشکلات

♦   استقبال کردن از دانشهای جدید و مشتاق با باز ازمودن فرضیه های قدیمی

♦   مشتاق به دیدن، پذیرفتن و اصلاح اشتباهات

♦   همیشه در جستجوی توسعه ی آگاهی بودن – تعهد به یادگیری- که بنابراین تعهد به رشد در زندگی است

♦   دغدغه ی شناخت دنیای اطرافم

♦   دغدغه ی دانستن نه تنها واقعیت بیرونی بلکه واقعیات درونی متشکل از نیازها، احساسات، آرزوها، انگیزه و اینکه من برای خودم یک راز و یک ناشناس نیستم

♦   دغدغه آگاه بودن از ارزشهایی که مرا به حرکت وامیدارد و راهنمایی میکند و همچنین ریشه های آن، بگونه ای که بدانم تحت کنترل ارزشهایی که غیرعقلانی برگزیده و یا از دیگران پذیرفته ام نیستم.

فرار از آگاهی 

همه ی ما وقتی به گذشته نگاه میکنیم زمانهایی را میبینیم که به قدر لازم آگاه و هوشیار نبوده ایم. به خودمان میگوییم: ” اگر فقط بیشتر فکر کرده بودم”، ” اگر فقط اینطور تکانشی رفتار نکرده بودم”، ” اگر فقط کمی بیشتر دقت کرده بودم”. اگر با افرادی که از ازدواج ناموفق سر در می آورند صحبت کنید متوجه میشوید که بسیاری از آنها از همان آغاز آشنایی نشانه های خطرناکی را دیده اند اما خود را به بی خبری زده و از روبرو شدن و کندو کاو بیشتر آن فرار کرده اند. آگاهی خود را خاموش کرده اند چون نمیخواستند لحظات شیرین یک عشق را خراب کنند، چون نمیخواستند تامین نیازهای خود را به تعویق بیندازند و هزاران دلیل دیگر.

فرار از مواجهه با واقعیت آن را تغییر نمی دهد!

اما فرار آنها از واقعیت چیزی را تغییر نداده، آن نشانه های مخرب بالاخره آنقدر فریاد زده تا شنیده شده و آن لحظات شیرین و پوشالی عشق بالاخره به تلخی گراییده است. شاید اگر در ابتدای خیلی از این ازدواج ها افراد فقط تصمیم میگرفتند کمی آگاهی بیشتر به رابطه ی خود اضافه کنند، کمی چشمان بسته ی خود را باز کنند و کمی صداهای پر از شکی که در درون آنها ندا میداد و از نشانه های خطرناک می ترسید را جدی گرفته بودند به این پایان تلخ نمیرسیدند.

فرار از زندگی آگاهانه به بهای گران …

اگر کمی با سوالات و تردیدهای درونیشان منطقی برخورد میکردند، کمی به دنیای درونشان فرصت شنیده شدن می دادند و خلاصه از آگاهی فرار نمی کردند تصمیم بهتری میگرفتند. این آگاهی میتوانست به پایان دادن یک رابطه و یا به بهبود آن ختم شود اما به هر نتیجه ای که میرسید نیکو بود چون برخواسته از بیداری و آگاهی و نه کوری انتخاب شده بود.  هر یک از ما اگر به خود و دیگران خوب گوش دهیم، اگر چشمان خود را نبندیم و از خواب بیدار شویم  وقتی که بیدار شدیم دیگر سخت است که هم چنان کور بمانیم، وقتی که درهای شفافیت یکی پس از دیگری به روی ما باز شد پس از آن دیگر نمیتوانیم کور بمانیم. و اگر مسئولیتمان را در قبال آگاهی مان انجام دادیم و مطابق با آن رفتار درستی اتخاذ کردیم در هر جای زندگی که باشیم، زندگی بهتری برای خود خواهیم ساخت.

پیشنهاد میکنم حتما مقاله عزت نفس و کیفیت زندگی ما، حکایت مرغ و تخم مرغ را برای افزایش عزت نفس خود مطالعه نمایید.

اعتیاد به مواد مخدر و  مواد آرام بخش

 فرار از آگاهی مشکلی است که در بین معتادین بوضوح مشهود است. وقتی که ما به الکل، دارو و روابط مخرب معتاد میشویم، مقصود ضمنی ما تسکین دادن رنج و اضطرابمان است- فرار از آگاه شدن نسبت به احساس درونی ناتوانی و رنچ بردن. وقتی که ما به اینگونه مسکن ها معتاد میشویم رنج و اضطراب خاموش نمیشوند بلکه آنها صرفا آگاهی ما نسبت به وجود آنها کم میشود. و چون ناگزیر این رنج ها و اضطرابها دیگربار حتی با شدتی بیشتر ظاهر میشوند، دوزهای بیشتر و بیشتر از این سموم برای بستن چشم هوشیاریمان نیاز است.

وقتی ما به محرکها معتاد میشویم، ما از احساس تهی بودن و افسردگی که قرار است در پس این محرکها پنهان شود اجتناب میکنیم. هر عامل دیگری که در اعتیاد یک فرد موثر باشد، آنچه همیشه موثر است پرهیز از آگاهی است.

برای یک شخص معتاد آگاهی یک دشمن است. اگر من میدانم که الکل برای من مضر است اما هم چنان مینوشم، من ابتدا باید نور آگاهی خود را خاموش کنم. اگر من میدانم که کوکایین به قیمت از دست دادن آخرین سه شغل من تمام شده است و همچنان میخواهم مصرف کنم من ابتدا باید دانش خود را از بین ببرم، و از دیدن آنچه میبینم و دانستن آنچه میدانم خودداری کنم. اگر من میدانم که در رابطه ای هستم که برای اخلاقیات من مخرب است، که عزت نفس من را تخریب میکند که برای سلامت فیزیکی من خطرناک است و من همچنان انتخاب میکنم که در این رابطه بمانم، من ابتدا باید صدای درونم را خفه کنم، ذهنم را تیره و تار کنم، و خودم را در عمل احمق کنم. خودتخریبی عملی است که در تاریکی جهل و بی خردی بهتر انجام میشود.

آگاهی زندانی شده در بدن

 بر اساس تحقیقات ویلیام ریچ احساسات و عواطف با سطحی شدن تنفس و انقباض ماهیچه ها در بدن زندانی و سرکوب میشود. وقتی این حالت مرتب تکرار میشود محبوس شدن احساسات و انقباض عضلات بخشی از ساختار بدن شده بگونه ای که بدن در مقابل احساسات زره پوش شده و به این ترتیب روانشناسی به یک مولفه جسمی تبدیل میشود. وقتی تنفس ها سطحی و ماهیجه ها منقبض می‌شود جریان احساسات مسدود شده و در نتیجه آگاهی نابود میشود.

ورزش یکی از ابزار موثر برای رها کردن این احساسات سرکوب شده است. ورزشهایی مانند رولفینگ که توسط ایدا رولف ابداع شد ماساژهای عمیقی هستند که تلاش میکنند هر قسمت از بدن را در جای مناسبی متصل به سایر قسمتها قرار دهند. با در امتداد هم قرار دادن بخشهای مختلف بدن در راستای بهتری نسبت به نیروی جاذبه بدن به عنوان یک ساختار یکپارچه توازن بار خود را حفظ نموده و احساسات و انرژی بلوکه شدن در بدن آزاد میشود. وقتی که تراپیست بدنی تنفس و انقباض ماهیچه ای را آزاد میکند، فرد بیشتر و بیشتر احساس آگاهی میکند. اینگونه کار کردن روی جسم میتواند آگاهی های بلوکه شده ما را آزاد کند. کسانی که در حوزه کار روی بدن فعالیت دارند به درک پیشرفته ای در  ارتباط بین جسم و روان دست یافته اند. آزاد کردن بدن موجب آزاد کردن روح میشود.

در مقاله ی چگونه با آرامش بیشتر زندگی و پیشرفت کنیم  در رابطه با نقش ورزش در آزاد کردن فشارهای روانی و استرس صحبت کرده ایم. پیشنهاد میکنیم  حتماً مقاله ی فوق را بخوانید.

فرار از زندگی آگاهانه، از عوامل کاهش عزت نفس

آگاهانه زیستن، اولین رکن عزت نفس

ناتانیل براندن آگاهانه زیستن را که یک فرایند انتخابی در ماست به عنوان اولین رکن از ارکان شش گانه عزت نفس نام می برد.  اگر ما سطح متناسبی از آگاهی را به فعالیتهایمان وارد نکنیم، اگر آگاهانه زندگی نکنیم مجازات غیر قابل اجتنابی که در پیش داریم نابودی احساس خودکارآمدی و حس احترام به خویش است. ما نمیتوانیم احساس ارزشمندی و صلاحیت کنیم وقتی که زندگیمان را به سمت یک منجلاب هدایت میکنیم. ذهن ما نیاز پایه ای ما برای بقا است. میتوانیم به آن پشت کنیم و به عزت نفس خود آسیب بزنیم. ساده ترین شکل این خیانت کردن به ذهن فرار کردن از حقایق ناراحت کننده است. به عنوان مثال:

♦   ” من میدانم که آنطور که باید شغلم را خوب انجام نمیدهم اما نمیخواهم راجع به آن فکر کنم.”

♦   ” من میدانم که شواهد حاکی از آن است که تجارت ما دارد هر روز و هر روز بدتر و بدتر میشود، اما کارهایی که قبلا میکردیم جواب داده است . به هر حال موضوع ناراحت کننده است و ممکن است اگر همینطور سر جای خودمان بشینیم اوضاع خود به خود درست میشود.”

♦   ” من میدانم که فرزندانم از اینکه به موجب آزار و ناراحتیشان میشوم رنج میبرد اما یک روز بالاخره تغییر میکنم”

♦   ” من میدانم نوع غذایی که میخورم به سلامتی من ضربه میزند اما… “

♦   ” من میدانم که در مورد دستاوردهایم دروغ میگویم اما…”

در بین هزاران انتخابی که بین اندیشیدن و نیندیشیدن انجام میدهیم،  بین مسئولیت واقعیت را پذیرفتن یا از آن فرار کردن انجام میدهیم، ما احساسی دردرونمان در رابطه با اینکه چطور انسانی هستیم ایجاد میکنیم. ما به ندرت آگاهانه این انتخابها را به یاد می‌آوریم. اما این انتخابها عمیقا در روح ما جا گرفته و هر روز و هر روز جمع میشود و آن چیزی را میسازد که ما عزت نفس مینامیم. عزت نفس آبرو و اعتباری است که ما نزد خودمان داریم.

خیانت به آگاهی

آخرین نقطه ای که باید بر آن تاکید کرد این است که  آگاهی که در قالب رفتار مناسب تجلی نیابد خیانت به آگاهی است، این بی ارزش کردن ذهن است. آگاهانه زیستن فراتر از دیدن و دانستن است بلکه به معنای عمل کردن بر اساس آن چیزی است که می‌بینیم و می‌شنویم. بنابراین وقتی من میدانم که نسبت به فرزندانم بی انصاف و آسیب زننده هستم ( و نیز همسر و دوستانم) اما کاری برای اصلاح اشتباهاتم انجام نمیدهم، اهمال کاری میکنم و ادعا میکنم که دارم راجع به شرایط فکر میکنم، در حقیقت بر خلاف آگاهانه زیستن رفتار کرده ام. این آگاهانه زیستن نیست بلکه فرار از آگاهی است، فرار از مفهوم آنجه انجام میدهم، فرار از انگیزه هایم و فرار از ظلم در رفتارم.

تمرین عملی برای آگاهانه زیستن و افزایش عزت نفس 

در اینجا یکی از تمرینهای فیلم آموزشی افزایش عزت نفس را به شما معرفی میکنم. این تمرین در عین سادگی به طرز معجره آسایی مفید است. این تمرین ذهن شما را به خردی که در ناخودآگاه شما وجود دارد، به یک منبع مخفی که در درون شماست رهنمون میسازد. از شما میخواهم که هر روز این تمرین را به مدت چهار ماه انجام دهید و از اثرات آن در زندگی بهره مند شوید.

یک جمله ناقص به شما میدهیم. شما باید هر روز این جمله را بخوانید و در سریعترین زمان ممکن در عرض دو تا سه دقیقه با حداقل شش پایان مختلف آن را تکمیل کنید. اصلا نباید به خود فرصت فکر کردن بدهید بلکه اولین چیزی که به ذهن شما می رسد را یادداشت کنید. مهم نیست اگر نوشته های امروز شما با نوشته های روزهای قبل مشترک است. اصلا اهمیتی ندارد که جمله های تکراری بنویسید. این نوشته ها به ذهن ناخودآگاه شما یاد میدهد که در طول روز آگاهی بیشتری را به خود و رفتارهایش معطوف کند.

در شروع روز خود قبل از رفتن به سر کار بنشینید و این عبارت را نوشته و کامل کنید:

اگر من امروز ۵ درصد آگاهی بیشتر به فعالیتهایم اضافه کنم ….

سپس در پایان روز این عبارت را کامل کنید:

وقتی امروز ۵ درصد آگاهی بیشتر به فعالیتهایم اضافه کردم …

سپس در ادامه در مورد احساسی که تجربه کردید یا اتفاقی که افتاد بنویسید.

این تمرین را هر روز برای هفته اول انجام دهید. آنچه را که روز قبل نوشته اید نخوانید. طبیعتا بسیاری از جملات تکراری خواهند بود. اما جملات جدید نیز اضافه خواهند شد. شما با این تمرینات روح و روان خود را به حرکت وامیدارید تا برای شما کار کند.

برخی اوقات در پایان هر هفته نوشته های خود را بخوانید و سپس حداقل شش پایان برای این عبارت بنویسید:

اگر هر یک از مواردی که این هفته نوشته ام درست باشد بهتر است که من …

در انجام این تمرین بهتر است که ذهن خود را از اینکه چه اتفاقی خواهد افتاد و یا قرار است بیفتد خالی کنید. هیچ مطالبه ای از این شرایط نداشته باشید. سعی کنید ذهنتان را از هر نوع انتظار خالی کنید. تمرینات را انجام دهید و به سراغ فعالیتهای روزانه تان بروید، فقط به هر تفاوتی که در شیوه رفتار و احساس شما ایجاد شد توجه کنید. شما متوجه خواهید شد که نیرویی شما را به سمت آگاهانه رفتار کردن می‌کشاند، نیرویی که دوری جستن از آن برای شما عملا غیرممکن شده است.

یک جلسه تمرین نباید بطور متوسط از ده دقیقه بیشتر طول بکشد. اگر بیشتر طول بکشد حاکی از آن است که شما در انجام تمرین دارید زیاد فکر میکنید.

توجه داشته باشیم قسمت دوم تمرینات به همان تمرینات صبح برمیگردد و به شما انگیزه میدهد که در طول روز آگاهتر باشید.

این تمرینات نه تنها به خودآگاهی شما کمک میکند، بلکه موجب مدیریت خودانگیختگی شما و نیز افزایش غزت نفس شما میشود.

بعد از اینکه چیزی در حدود دو هفته تمرینات فوق را انجام دادید به درکی از این که چطور این عبارات آگاهی شما را بالا میبرند میرسید و میتوانید آنها را مشخصا برای مسائلی که در زندگی خودتان با آن سرو کله میزنید استفاده کنید.

نتیجه گیری 

آگاهانه زیستن یعنی اینکه از واقعیت فرار نکنم، خود را به حماقت، نادانی و بی خبری نزنم و واقعیت را همانگونه که هست هر چند تلخ بپذیرم. آگاهانه زیستن نیازمند این است که خود را عادت دهم که به خودم، رفتارم، کردارم، روابطم و ابعاد زندگیم توجه کنم و مسئولانه رفتارهای درستی را نسبت به حقایق اتخاذ کنم.

لطفا به مقاله ی ما امتیاز دهید و در قسمت دیدگاهها نظرات خود را برای ما ثبت کنید. نظرات شما برای ما ارزشمند و انرژی بخش است.

نویسنده: مرضیه فاطمی

این مطالب بخشهایی از محصول آموزشی افزایش عزت نفس است. برای دانلود فیلم وبینار افزایش عزت نفس کلیک کنید:    افزایش عزت نفس

دیدگاه‌ها (10)

*
*

    fatima مهمان بهمن ۵, ۱۴۰۰ پاسخ

    عالی ⁦🙏🏻⁩🌸

    مهدی مهمان تیر ۲, ۱۳۹۸ پاسخ

    سلام ممنون از مطالب مفیدتون
    من یک سوال داشتم و اونم اینه که من موقعی که در مورد مسئله ایی آگاهی دارم که باید اونکارو انجام بدم ولی نمیدونم چرا اون کارو انجام نمیدم اینجا در حالی که آگاهی دارم که باید انجام بدم انجام نمیدم اینجا به نظرتون دلیلش چیه؟

      مرضیه فاطمی مدیر کل تیر ۱۲, ۱۳۹۸ پاسخ

      سلام خدمت شما
      ببینید اگاهی یک قدم از راه هست اما همه راه نیست. مثلا فرض کنید یک نفر آگاهه از اینکه حسوده! خوب حالا قدم اول رو برداشت ولی این خود به خود باعث نمیشه حسادت نکنه
      یک نفر اگاه هست که سیگار مضر هست ولی این باعث نمیشه سیگار نکشه!
      یک نفر اگاه هست که باید برای امتحان بخونه وگرنه مردود میشه ولی باز هم نمی خونه!
      این طبیعیه. چون مرحله عمل از مرحله اگاهی جداست. من چون سوالتون رو کلی پرسیدید بیش از این نمی تونم جواب بدم. ولی اگه موارد خاص و مهمی هست باید مشاوره بشید مثلا مراجع هست می گه من وارد یک رابطه سمی شدم که می دونم داره زندگیم رو نابود می کنه ولی نمی تونم بیام بیرون! یا یک نفر میگه من معتاد به خود ارضایی هستم می دونم باید ترک کنم ولی نمی تونم..
      خوب اینها ریشه های عمیقی داره که شما باید از روانشناس برای برطرف کردنش کمک بگیرید.

      ما یک سامانه مشاوره انلاین راه اندازی کردیم به اسم های اکسپرت . و از مشاورین و روانشناسان متخصص دعوت کردیم برای مشاوره می تونید از اون استفاده کنید

      fa.hiexpert.org

    zahra مهمان آذر ۲۴, ۱۳۹۷ پاسخ

    سلام ...ممنون از مطلب خوبتون ...عالی بود...همشو نت برداری کردم...

      مرضیه فاطمی مدیر کل آذر ۲۶, ۱۳۹۷ پاسخ

      سلام. ممنونم که مفید واقع شده است...

    امينه گندمكار مهمان خرداد ۱۸, ۱۳۹۷ پاسخ

    باسلام مطالب فوق العاده خوب بودن تمام مطالبا رو خوندم اما ي سوال فرق بين آگاهي داشتن و چشم پوشي كردن از روي درايت و آگاهي داشتن و ترس از عنوان كردن با اين آگاهي داشتني كه باعث ميشه عزت نفس پايين بياد يكيه!؟ ممنون از پاسخگويي تان

      مرضیه فاطمی مدیر کل خرداد ۲۱, ۱۳۹۷ پاسخ

      سلام. سپاس از اظهار نظرتون. خوشحالم که مطالب مفید واقع شده.
      منظور از این آگاهی که ادمی در خودش از بین ببره و باعث کاهش عزت نفس میشه چیزی شبیه این اصطلاحه که آدم سرشو مثل کبک زیر برف بکنه و فکر کنه اگه حقیقت رو نبینه حقیقت از بین می ره! منظور اینه که آدم خودشو گول بزنه و توجیه کنه. ...
      مثلا فرض کنید که یک معتاد اگه چشمش رو باز کنه و حقیقت رو ببینه می بینه که داره زندگیشو با دستان خودش دود و نابود می کنه و از بین می بره و متاسفانه این یک حقیقت تلخ و دردناکه که او ممکنه ظرفیتش رو نداشته باشه.. به همین دلیل احتمالا این فرد معتاد به جای عزم کردن جزم برای تغییر شرایط سعی می کنه آگاهی خودش رو از بین ببره دوباره خودش رو غرق مصرف مواد می کنه چون وقتی که درگیر مستی مواده حقیقت رو نمیبینه و نمی فهمه که چی بر سر زندگیش اورده.. در حالی که با این کار فقط شرایطش رو بدتر می کنه..

      حال هر یک از مای نوعی ممکنه همین شرایط رو داشته باشیم.. شاید صدایی در درون یک فرد بگه که رابطه ای که در اون هست رابطه ی مناسبی نیست و فرجام خوبی نداره.. اما خودش رو به ناشنوایی بزنه.. شاید صدایی در درون یک فرد به او بگه که این شخصی که میخواد باهاش ازدواج کنه نشانه هایی از رفتارهای نادرست داره اما چشممش رو به روی حقیقت ببنده چه نمی خواد شیرینی عشق و خیالپردازی رو در خودش از بین ببره.. ممکنه صدایی در درون او بگه که کاری که داره مناسب نیست و الی اخر انواع این مثالها..

      بنابراین شکلی از کور کردن آگاهی که به معنی فریب خود و ندیدن واقعیتهاست عزت نفس ما رو تخریب می کنه.. و با وقتی که ما از روی درایت از موضوعی چشم پوشی می کنیم متفاوته

    مرضیه مهمان فروردین ۱۴, ۱۳۹۶ پاسخ

    واقعا مطالبتون عالیه تشکر
    از صمیم قلب از خدای بزرگ و بخشنده خواهان موفقیت و شادکامی روز افزون تون هستم. :)

    مجید مهمان فروردین ۳, ۱۳۹۶ پاسخ

    با سلام
    خ ممنون بابت مطالب ارزنده شما

      مرضیه فاطمی مدیر کل فروردین ۹, ۱۳۹۶ پاسخ

      با سلام و سپاس از دیدگاه ارزنده شما
      نظرات شما مایه دلگرمی ماست.
      سرشار باشید