آیا پول و ثروت فقط حاصل تلاش زیاد است؟
اگر شما هم از کسانی هستید که معتقدند کار و تلاش شدید و صادقانه به تنهایی برای کسب پول و ثروت کافیست سخت در اشتباهید. اگر فکر میکنید که با کار زیاد میتوان ثروتمند شد باید پرسید پس چگونه است که برخی روز و شب عرق میریزند و به زور خرج خود و خانواده را در می آورند و برخی دیگر به همه ابعاد زندگی از جمله تفریح و مسافرت میرسند و درآمد بالایی دارند. آیا کسی که ۱۰۰ برابر ما درآمد دارد، ۱۰۰ برابر ما کار کرده است؟ آن هم در حالی که یک شبانه روز تنها ۲۴ ساعت است؟ یا کار متفاوتی کرده است؟ همانطور که در مقاله آیا تلاش زیاد عامل موفقیت است گفته ام، پول و ثروت آن هم به مقدار زیاد هرگز حاصل صرفاً تلاش زیاد نیست، زاییده ی شانس و اقبال صرف هم نیست بلکه حاصل یک خواسته ی معین و استفاده از اصول مشخص است. در این مقاله به بررسی این اصول می پردازیم. ( اگر فکر می کنید علیرغم تلاش زیاد هنوز ثروتمند نشده اید می توانید مقاله چرا هر چه تلاش می کنم ثروتمند نمی شوم را مطالعه کنید. )
بدون کار کردن هم می توان پول در آورد؟
دوستی داشتم که میگفت پدر من در طول سی سال گذشته ثروت زیادی کسب کرده و درآمد ماهیانه اش از یک سال کارمندان تمام وقت بیشتر است در حالی که اکنون بیست سال است که در بستر افتاده و بیمار است! پس چگونه توانسته بدون کار کردن درآمد خود را زیاد کند؟ ما ایرانی ها در این موقع سریع میگوییم پس دزد است! اما متاسفانه این یک فریب بیشتر نیست. بسیاری هستند که از راه سالم و اصولی حتی زمانی که خوابند، زمانی که در مسافرتند و زمانی که کار نمیکنند درآمد زیادی دارند.
آیا برای پول و ثروت باید از علاقه گذشت؟!
بسیاری هستند که کارشان عشق و تفریحشان است و از پرداختن به مسائلی که علاقه ی اصلی آنهاست ثروتمند میشوند، در حالی که برخی دیگر علایق خود را قربانی کار کردن و جان کندن برای کسب حقوقهای ناچیز کرده اند. آنها از خود و علایقشان گذشتهاند، زمانشان را با پول معاوضه کرده اند و در ازای دریافت پول کار میکنند، از عمر خود مایه میگذارند اما ثروتمند نمیشوند. تفاوت این دو گروه در چیست؟ باید اصولی در کار باشد.
آیا سرمایه فقط پول است؟
برخی گمان میکنند تنها پول است که پول می آورد. آنها فکر میکنند که برای پولدار شدن باید سرمایه داشت و سرمایه را تنها پول میدانند. درحالی که سرمایه تنها پول نیست، فکر خود بزرگترین سرمایه است. عشق و اشتیاق، هدف و رویا، اندیشه ها، باورها ، ذهن خلاق و همکاری با افراد باهوش، برنامه های سازمان یافته همه ی اینها سرمایه هایی است که امکان استفاده موثر از پول و امکان تولید هر چه بیشتر ثروت را فراهم میکند. به عنوان مثال دانا زوهر در کتاب سرمایه معنوی، ثروتی که می توان با آن زیست از هوش جدیدی با عنوان هوش معنوی سخن می گوید. به زعم او این هوش وقتی در رفتار و کردار انسان، سازمان و جامعه انعکاس می یابد زمینه ساز ثروتی می شود که سرمایه معنوی نامیده می شود. نتیجه اینکه با استفاده از اصول درست میتواند عشق و علاقه را به معادل فیزیکی آن یعنی ثروت، تبدیل کرد. و ما در اینجا میخواهیم به بخشی از این اصول بپردازیم.
برای دانلود رایگان ۳۰ صفحه اول کتاب “سرمایه معنوی، ثروتی که میتوان با آن زیست” لینک روبرو را کلیک کنید: سرمایه معنوی
گام اول: رویا
همه ی پیشرفتهای بزرگ امروز مدیون رویایی است که روزی در سر افرادی بود که آن را به ثمر نشاندند. رویایی که با خواستن همراه شد و به هدف تبدیل گشت. رویایی که با عشق و اشتیاق سوزان گره خورد و از ذهن و قلب خارج نشد تا اینکه به حقیقت پیوست. دانا زوهر در
کتاب خود تحت عنوان “سرمایه معنوی، ثروتی که می توان با آن زیست” این موضوع را چشم انداز محوری نامیده و یکی از ابعاد دوازده گانه هوش معنوی معرفی میکند او معتقد است که چشم اندازها و اهداف بزرگ به پتانسیلهای انسانی نفوذ کرده و ناموجودها را موجود میکند، برای ما رویا میسازد و به ما انگیزه و اشتیاق میبخشد. چشماندازها انگیزههای انسانها و موقعیتهای موجود را ارتقا میدهد و واقعیتهای جدیدی را خلق میکند که قبلاً ناممکن به نظر میرسیده است.
رویای گاندی استقلال هند، رویای مادرترزا برافکندن فقر و گرسنگی در جهان و رویای مارتر لوتر کینگ پرهیز از تبعیض نژادی و رویای نلسون ماندلا پایان دادن به نفاق و جدایی بین سیاهپوستان و سفیدپوستان افریقای جنوبی بود. رویای برادران رایت پرواز بود و رویای مارکونی مخابره ی امواج بدون سیم بود، رویایی که به خاطر آن دوستانش او را در بیمارستان روانی بستری کردند! رویای ادیسون روشنایی شبها در خانه های همه ی مردم بود و رویای هنری فورد تولید عمده ی ماشین برای عموم مردم بود.
برای دانلود رایگان فایل صوتی “ما رویا را می سازیم یا رویا ما را می سازد” لینک روبرو را کلیک کنید: درس اول موفقیت: رویا
گام دوم: خواستن
در راه سیر و سلوک قدم اول طلب است یعنی خواستن. در حقیقت خواستن اولین گام برای طی هر مسیری است، برای نیل به موفقیت و برای کسب ثروت و برای هر هدفی، خواستن گام اول است. برایان تریسی در توضیح اینکه چرا عده ی زیادی از انسانها ثروتمند نمیشود چند دلیل ذکر میکند و یکی از دلایل این است که آنها هرگز نخواسته اند! آنها در فقر به دنیا آمده و در فقر رشد کرده اند، دوستان و نزدیکانشان همه فقیرند، در مدارس فقرا درس خوانده اند و با فقرا هم نشین شده اند.
بنابراین هرگز فرصت اینکه پول و ثروت را ببینند و لذت آن را بچشند و آن را انتخاب کنند نداشته اند. آنها ثروتمند نمیشوند چون نخواسته اند که ثروتمند شوند. چون آن را هدف خود قرار نداده اند. خواستن به معنای واقعی مستلزم تصمیم گرفتن، تعیین هدف و تلاش برای رسیدن به آن هدف است. اما متاسفانه بین خواستن و تصمیم گیری فاصله است.
پیشنهاد میکنیم این مقاله را بخوانید: 4 راز اینکه چرا هرچه تلاش میکنیم ثروتمند نمیشویم
ناتوانی در تصمیم گیری
مطالعات بر روی ۲۵۰۰۰ زن و مرد شکست خورده نشان داد که ناتوانی در تصمیم گیری از مهم ترین دلایل شکست و ناکامی است.
بررسی صدها نفر که توانسته اند میلیونها دلار سرمایه بیندوزند نشان داده که همه ی آنها کسانی بودند که سریع تصمیم میگرفتند و در تصمیمات خود پافشاری داشته و به سادگی آن را تغییر نمیدادند.
این در حالی است که افراد سست عنصر و بی اراده به قدری درگیر تردید و دودلی هستند که نمیتوانند راحت تصمیم بگیرند و وقتی هم تصمیمی میگیرند به راحتی تحت نظر و حرف دیگران آن را تغییر می دهند.
یکی از برجسته ترین افرادی که سریع و قاطعانه تصمیم میگرفت هنری فورد بود او به قدری روی حرف خود می ایستاد که به او لقب سمج را داده بودند. وقتی میخواست اتومبیل مشهور مدل تی را بسازد بسیاری از همکاران و مشاوران سعی کردند او را منصرف کنند اما عزم راسخ او به تولید و محبوبیت آن انجامید.
برای اینکه در تصمیم گیری موفق شوید باید اصول زیر را رعایت کنید
برای نظر خود ارزش قائل باشید
برای نظر خود ارزش قائل باشید و اجازه ندهید که دیگران، به حز همکارانی که خودتان برای خود انتخاب کرده اید، در تصمیم گیری های شما دخالت کنند. سعی کنید بیشتر دهانتان را ببندید و از اینکه ایده ها، افکار و رویاهای خود را با دیگران در میان بگذارید بپرهیزید.
بسیاری افراد جاهلانی هستند که ژست عقل کل گرفته اند و ممکن است شما را از ادامه ی راهتان باز دارند، بسیاری دیگر حسودانی هستند که نیمخواهند پیشرفت شما را ببینند.
برخی افراد دلسوز شما هستند اما افکار و ایده های شما را درک نمیکنند و از روی ناآگاهی مانع موفقیت شما میشوند.
عده ای دیگر نیز هستند که بالعکس بخوبی افکار شما را میفهمند اما پیش از آنکه شما آنها را عملی کنید، ایده های شما را میدزدند و بر شما پیشی میگیرند. بنابراین بهترین کار اینست که دهانتان را ببندید و از نقطه نظراتتان با دیگران سخن نگویید.
شجاعانه رفتار کنید
ارزش تصمیمات بزرگ به شجاعتی است که برای اتخاذ آن نیاز است. تصمیمات بزرگی که شالوده ی تمدن را پایه گذاری کرده اند نیازمند ریسک های بزرگ بوده اند. در بسیاری از آنها پای مرگ و زندگی در میان بوده است.
افرادی که شجاعانه تصمیم گرفتند برای استقلال ملتهایشان بکوشند نمادی از قهرمانانی هستند که تصمیمی بزرگ را علیرغم خطراتش پذیرفتند. برخی در زمان حیاتشان به آن رویا رسیدند و برخی با خونشان بذر پیروزی را افشاندند.
خواسته ی خود را مشخص کنید
کسانی که قاطعانه تصمیم میگیرند از خواسته ی خود آگاهند و اغلب به این خواسته ی خود میرسند. معیار صحت یک تصمیم گیری این است که تا چه اندازه شما را به خواسته و هدفتان نزدیک میکند.
وقتی یک خواسته و هدف مشخص ندارید، معیار صحیحی ندارید. در اینصورت خود را آماده کرده اید که هر تصمیمی را بی هدف اتخاذ کرده و ره به سوی ناکجاآباد ببرید.
ترس از انتقاد را کنار بگذارید
بسیاری از افراد به دیگران، دوستان و اقوام اجازه میدهند در زندگی آنها دخالت کنند تنها به این دلیل که از انتقاد میترسند. بسیاری از ایده ها در بدو تولد از بین میروند چون در معرض انتقاد قرار میگیرند.
این را بدانید که زمان پرستاری از یک ایده، لحظه ی تولد آن است. ترس از انتقاد خطری است که در عمق اغلب ایده هایی که هرگز به سطح برنامه ریزی و اقدام نمیرسند وجود دارد. گفته میشود که ۹۷ درصد افراد یا هدفی ندارند یا آن را مکتوب نکرده اند.
این بدین معناست که اگر از ۹۷ درصد اطرافیان خود، همانها که ایده های خود را قربانی انتقاداتشان میکنیم، بپرسیم که از زندگی چه میخواهند نمیدانند و اگر هم جواب بدهند جوابهای خیلی کلی و مبهم میدهند.
برای رسیدن به ثروت باید از این مرحله بگذرید. آرزو و اشتیاق صرف انسان را به ثروت نمیرساند، بلکه نیازمند تصیمیم گیری، برنامه ریزی و مداومت است و ترس از انتقاد یک آرزو و اشتیاق را در نطفه و پیش از رسیدن به این مراحل عملیاتی خفه میکند.
ترس از انتقاد
ترس از انتقاد به فردیت ما لطمه میزند. عزت نفس انسان را از بین می برد. ترس از انتقاد تا حدود زیادی ابتکار و خلاقیت را در وجود شخص می کشد و استفاده از قدرت تخیل را از بین می برد. متاسفانه ترس از انتقاد به دوران کودکی و تربیت ما باز میگردد.
بسیاری از والدین نمیدانند که انتقادهای بیش از حد در کودکشان عقده ی حقارت میکارد. اغلب نزدیکترین کسان ما بیش از همه از ما انتقاد میکنند غافل از اینکه انتقاد شاید ترس در دل انسانها بکارد اما هرگز تولید عشق و محبت نمیکند. کارفرمایانی که طبیعت انسانها را خوب میشناسند خوب میدانند که بهترین راه استفاده از اشخاص به جای انتقاد پیشنهاد سازنده است.
خیلی ها هستند که از وجود این ترس در انسانها به نفع خود بهره می برند. به عنوان مثال سیاستمداران به جای اینکه به ویژگی های خود بپردازند سعی میکنند با انتقاد از رقیب او را تخریب کنند.
تولید کنندگان و تبلیغاتی که در هر زمان یک مد و سبک پوشاک و لوازم منزل را مد میکنند نیز از این ترس استفاده میکنند. آنها به خوبی میدانند که مردم برای اینکه مورد انتقاد نباشند سبک پوشش خود و مدل خانه و وسایل زندگی خود را مرتباً مطابق مد تغییر میدهند و به این ترتیب آنها میتوانند محصولات خود را بهتر و بیشتر بفروشند.
بازتاب ترس از انتقاد در رفتار و شخصیت
کمرویی: نوعی خجالتی بودن در برخورد و گفتگو با دیگران و ملاقات با غریبه ها، تکان دادن بی رویه دستها، ثابت نماندن تخم چشم، خجالتی بودن در بیان خواسته ها، در احقاق حق، در بیان کردن افکار و ایده های متفاوت، در مخالفت ورزیدن با دیدگاههای موجود،
نداشتن تعادل و توازن: احساس ناراحتی در حضور دیگران، حافظه ی بد، ناتوانی در کنترل صدا
شخصیت: ناتوانی در تصمیم گیری، عدم قاطعیت، ناتوانی در ابراز عقیده، به سادگی تحت تاثیر دیگران قرار گرفتن، مرتباً تغییر عقیده دادن، شک و تردید و دل نگرانی
عقده ی حقارت: خود را کمتر از دیگران دیدن، دست زدن به اقداماتی برای پوشاندن عقده ی حقارت مثلا پوشیدن لباسهای جلف برای جلب توجه یا لباسهای بسیار گران قیمت برای تاثیر گذاشتن بر دیگران ، تقلید از دیگران در لباس پوشیدن و حرف زدن، لازف زدن از موقعیت های خیالی،
ولخرجی: تظاهر به پولدار بودن با ولخرجی های بی مورد، چشم و هم چشمی و رقابت با دیگران در خرید
نداشتن ابتکار: ترس از ابراز عقیده، بی اعتمادی به عقاید خود، طفره رفتن از پاسخ دادن به سوالات مسئولین، تردید در سخن گویی، استفاده نکردن از فرصت های مناسب برای اعتلای شخصی
برای مطالعه ی ادامه مقاله از لینک روبرو استفاده کنید: تبدیل علاقه به ثروت – بخش دوم
برگرفته از کتاب از عشق تا ثروت نوشته مرضیه فاطمی
با سلام و احترام
به نویسنده محترم بابت نحوه نگارش مطالب بسیار تبریک می گویم. شیوایی، فصاحت و بلاغت شما در نوشتن این مطالب باعث جذب مخاطب و خواننده می شود. موضوعاتی که مطرح کرده و شرح داده اید کاملاً با جریان زندگی روزمره ما همخوانی دارد. یادآوری این مطالب به ویژه مطالب مربوط به عشق و ازدواج تلنگری به جوانان و حتی افراد با تجربه تر است، چرا که امروز خط به خط گفته های شما و نیاز به انجام آنها به خوبی احساس می شود.
از شما به خاطر احساس مسئولیت نسبت به ارزش های معنوی و تعالی اندیشه هم وطنانتان صمیمانه سپاسگزارم و برای شما آرزوی موفقیت می کنم.
با سلام و احترام
از دیدگاه دلگرم کننده شما بسیار سپاسگزارم. خرسندم از اینکه مطالبی که با دقت نظر انتخاب کرده و نوشتم مورد پسند دوستان واقع شد. امیدوارم کماکان بتوانم به این وسیله به هم وطنانم خدمت کرده دین خود را ادا کنم.
باز هم از این همه لطف و محبت شما سپاسگزارم
با سلا م و احترامات شایسته
ضمن تشکر و قدردانی شما عزیزان
من یه سوالی داشتم چه ایده هایی برای افرادی که شاغل هستن در کنار درامد اب باریکه که دارن در شرایط کنونی جامعه گرونی و تحریم و تورم و غیره بتونیم به استقلال مالی برسیم میدونم نسخه همه فرق میکنه ولی چطور میشه ماهانه درامد ثابتی را بصورت تصاعدی افزایش داد یه حالت طوفان فکری در این سایت در نظر گرفته شود تا به کمک هم ایده های نویی خلق بکنیم
بسیاری از مطالب حالت تئوری بسیار مفید هستن ولی در بعد عملی با شرایط کنونی و بسته به مکانی سخت و کمی مشکله فرضا یه روزنه ای بچشم میاد میبینیم که خیلیا هجوم میارن و رقابت در این اشفته بازار خیلی خیلی مشکل شده فاز منفی نمیدم شرایط نسبت به گذشته خیلی فرق کرده من از همه عزیزانی که علاقمند هستن ایده های خودشان را در حال حاضر به اشتراک بگذارند تا در کنار هم بهره مند بشیم